سرمقاله                               فقداني بزرگ

   

ساعت 17:50 روز سه شنبه 29 ژوئن(8 تير اه 1378) عاليجناب جاثليق گارگين اول پيشواي مذهبي ارمنيان جهان براي هميشه چشم از جهان فرو بست، رهبري كه در جهت اتحاد ارمنيان و وحدت كليساي ارمني گامهاي بزرگ تاريخي برداشت ليكن بيماري طولاني به وي مجال نداد تا رسالتي كه بر عهده داشت به نتيجه نهايي برساند با اين حال اقدامات او براي هميشه در تاريخ قوم و كليساي ارمن ثبت خواهد شد.

عاليجناب گارگين اول (نام دنيوي او نشان ساركسيان) 27 اوت بسال 1932 (1311 شمسي) در سوريه متولد شد. ايشان پس از تحصيل در حوزه ديني آنتيلياس و دانشگاه هاي معتبر جهان مطالعات خود را ادامه داد و در اوايل دهه 1970 بعنوان رهبر مذهبي جامعه ارمني اصفهان و جنوب ايران برگزيده شد بعدها به رهبري كليساي حوزه آنتيلياس انتخاب گرديد و سرانجام در 4 آوريل 1995 بعنوان يكصد و سي و يكمين جاثليق به رهبري كل كليساي ارمني (مقر جاثليقي اچميادزين مقدس) برگزيده شد.

روانشاد جاثليق گارگين اول در طول دوران كوتاه رهبري كليسا اقدامات بسيار بزرگ و تاريخي انجام -----  از جمله ايجاد روحيه وحدت قومي و كليسايي، بازگشايي مدرسه ديني گورگيان به منظور تربيت روحانيون، تدارك برگزاري 1700-امين سال تأسيس كليساي ارمني (براي سال 2001) و غيره.

امروز قوم ارمن در سراسر جهان در سوگ فقدان رهبر بزرگ مذهبي خود نشسته است. گر چه جسم و بدن او براي هميشه خاموش خواهد بود ليكن انديشه ها و خاطره اعمال بس نيكوي رهبر فقيد همواره بعنوان راهنماي آيندگان باقي خواهد ماند.

ماهنامه آپاگا فقدان رهبر عظيم الشأن كليساي ارمني را به كليه ارمنيان جهان بويژه ارمنيان ايراني تسليت عرض مي كند.

روانش شاد باد.

 

مساله شرق و ديپلماسي بين المللي

نگرش تاريخي و كوتاه (7)

نوشته : م. پطروسيان

ترجمه اديک باغداساريان

 

جنگ اول جهاني(18-1914): 28 ژوئن 1914 فرانس فرديناند وليعهد اتريش-مجارستان توسط تروريست هاي صرب كشته شد و اين بهانه اي براي آغاز جنگ اول جهاني شد.

 شركت تركيه در جنگ: از روزهاي اول جنگ طرف هاي درگير عثماني را وادار به شركت در جنگ نمودند و از آنجا كه ميان عثماني و آلمان قبلا"پيمان منعقد شده بود عثماني جانب آلمان را گرفت.

موافقت نامه اي در مورد فسطنطنيه و تنگه ها: از سال 1914 ميان متفقين بر سر تقسيم تنگه ها مبارزه اي شروع شده بود ليكن در مورد قسطنطنيه تصميمي گرفته نشده بود، روسيه تقاضا كرد وضع آنرا روشن سازند بنابراين بين آنها موافقت نامه اي تنظيم گرديد.

تقسيم بخش آسيايي عثماني: متفقين پس از بحث هاي زياد بر سر تقسيم قسمت آسيايي تركيه به توافق رسيدند. به موجب آن بين النهرين به همراه بغداد بجز موصل به انگليس تعلق  گرفت و بخش عظيمي از عربستان تحت نفوذ انگليس در آمد و جز آن.

نابودي ارامنه ارمنستان غربي: به فرمان آلمان امپرياليست تركان جوان در سالهاي 16-1915 دست به فاجعه اي بزرگ زدند و حدود يك و نيم ميليون ارمني را بقتل رساندند.

پيمان صلح برست ليتوفسك: در سال 1917(25 اكتبر) در روسيه انقلاب شد و دولت جديد سوم مارس 1918 در شهر برست ليتوفسك با كشورهاي بلوك آلمان-اتريش پيمان صلحي امضاء نمود. طبق اين پيمان روسيه تحت فشار آلمان مناطقي از تركيه شرقي من جمله باتوم، قارص و آرداهان را به عثماني واگذار كرد. دولت روسيه 13 نوامبر 1918 اين پيمان را لغو كرد.

لشكركشي عثماني به قفقاز: لشكر عثماني پس از تصرف آرداهان، قارص و آردوين در سال 1918 به قفقاز حمله كرد. ليكن در جنگهاي 22 تا 26 ماه مه 1918 در جبهه سردارآباد از سربازان و غير نظاميان ارمني شكست سختي متحمل شد.

وضع عثماني: در همين تاريخ(19 سپتامبر) قواي انگليس در فلسطين بر عليه عثماني به جنگ پرداخت. عثماني در بالكان نيز متحمل شكست شد و دولت تركها تغيير كرد. انور و طلعت و طرفداران آلمان مواضع خود را رها كردند و احمد عزت پاشا وزير اعظم گرديد.

 پيمان صلح مدرس: بين انگليس و عثماني در روز 30 اكتبر 1918 بسته شد و امتيازات زيادي را تركها از دست دادند.

برنامه هاي اشغال و تجزيه عثماني: انگليسيان وارد تنگه هاي عثماني شده منطقه موصل و فرانسوي ها سوريه و كيليكيه و ايتاليايي ها آناتولي غربي را تا قونيه به اشغال خود درآوردند و پس از پيمان صلح مدرس جنبشهاي ملي در تركيه بوجود آمد و مصطفي كمال پاشا رهبري اين جنبش را در سامسون  بعهده گرفت و پس از طي ماجراهايي به رياست كنگره بزرگ ملي در آنكارا انتخاب شد و خود را مستقل از تصميمات سلطان در قسطنطنيه اعلام كرد.

ايجاد روابط ميان عثماني و روسيه شوروي: دولت جديد روسيه 26 آوريل 1920 طي درخواستي از تركيه خواستار برقراري روابط سياسي ميان دو كشور شد و قول هرگونه كمك به آن كشور داده يك كمك ده ميليون روبلي به آن كشور نمود.

تلاش براي سركوبي جنبش ملي: سلطان براي سركوب جنبش كماليستي دست به عمليات نظامي زد ليكن موفقيت به دست نياورد. بسال 1920 نيروهاي يونان برخي شهرهاي تركيه را به تصرف در آورده به اعماق آن كشور رخنه نمودند.

ادامه دارد

نگاهي به ادبيات ارمني

نوشته: اديك باغداساريان(گرمانيك)

      سخن راندن در باره سرچشمه هاي ادبي ارمني با توجه به منابع غني بجا مانده در درازناي تاريخ كاري است دلنشين ونه چندان دشوار. قوم ارمني و فرهنگ ديرينه اش از سويي بسياري گشاده دستي ها و از ديگر سو بي مهري هاي بيشمار از تاريخ به خود ديده است.

     قوم ارمني از همان سپيده دم تاريخ يكي از مردمان پيشرفته دنياي باستان بوده است. اقوام ساكن در فلات ارمنستان از هزاره دوم پيش از ميلاد به تشكيل اتحاديه هاي قومي-حكومتي مبادرت ورزيدند و با تشكيل دولت اورارتو در سده نهم پ.م. استواري هر چه بيشتري يافته در كنار آشور، ايران هخامنشي و دولت سلوكي گذران زندگي كرده در اواخر هزاره نخست پ.م. به همت خاندان آرتاشسيان به يكي از نيرومندترين اقوام آسياي مقدم تبديل شدند. قوم ارمني از نظر پيكارگري و سپاهيگري، دانش، شهرسازي، كشاورزي، هنروپيشه وري همواره شهره خاص و عام بوده است.

      موقعيت جغرافيايي ارمنستان و قرار داشتن آن بر سر چهارراه بين المللي چهار سوي جهان باعث ايجاد ارتباط و پيوند ارمنيان با مردمان و كشورهاي همجوار و دور گرديده است. بويژه در ارتباط با روم و ايران آشنايي بسيار خوبي با فرهنگ آنان داشته به مقتضاي زمان با زبان هاي آرامي، پارسي و يوناني دم خور بوده اند.

      در چند سده پيش از ميلاد ادبيات ارمني در سطح بالايي از ترقي قرار داشت. بنا به گواهي منابع ارمني و خارجي، ديوان هاي دربار و آرشيوهاي معابد از نظر نوشته هاي تاريخي، تذكره نويسي، علمي، ديني و هنر و انديشه فلسفي غني بوده ادبيات شفاهي ارمني و ادبيات هنري در فراز و نشيبهاي تاريخ به درجه عالي خود رسيده اند. امروز با اندوه بايد اين نكته را ياد نمود كه در اثر وقايع ناگوار تاريخي و بويژه پس از استقرار مسيحيت در اثر برخي تندروي ها بسياري از آثار فرهنگي باستان به باد نيستي سپرده شده تنها نمونه هاي ناچيزي تا زمان ما باقي مانده است (باروهاي تيگرناگرد، بقاياي آرتاشاد، در بار و گرمابه و معبد گارني، برخي آثار كنده كاري و هنرهاي كاربردي، تعدادي سكه و غيره ). از آثار مهم باقيمانده بايد از معبد آرديني (ardini) (موساسير) و مهمتر از آن حدود 400 سنگ نبشته بياينا (biayna) ياد كرد كه در واقع تاريخ سخن مكتوب در فلات ارمنستان با آنها آغاز مي گردد1، لذا اطلاعات ما در دوران ياد شده اساسا" بر پايه نوشته هاي نويسندگان ارمني و خارجي است.

     قديمي ترين نويسنده ارمني بنا به منابع موجود و آنگونه كه موسس خورناتسي2 (تاريخنگار سده پنجم) ياد كرده است، وروير3 فرزند آرتاشس اول بنيانگذار سلسله پادشاهي آرتاشسيان مي باشد. خورناتسي او را "مردي دانا و شاعر" مي نامد ليكن متاسفانه هيچ نمونه اي از نوشته هايش را ارائه نمي دهد.

     پس از وروير بعنوان نويسنده ارمني ما با نام آرتاوازد دوم پادشاه ارمنستان(55-34پ.م.) و فرزند تيگران بزرگ بر مي خوريم او شاعر، نمايش نامه نويس و تاريخنگار بود و شهرتش تا روم نيز رسيده بود و پلوتارخ(سده دوم م.) در اثر خود از او و كارهايش ياد نموده است. از نويسندگان معابد بايد اليمپيوس تاريخنگار را كه مغ پرستشگاه معروف آرامازد در آني داراناغي بود، نام برد. وي تاريخ مفصل آرتاشس اول را بر اساس آگاهي هاي فولكلوريك نگاشته كه بارداسان(يا بارديصان، برديصان، ابن ديصان) مولف و شاعر معروف آشوري آن را در سده سوم ادامه داده است.

     كتاب تاريخ ماراباس كاتينا يا مسورناتسي4(اصلا" آشوري) در ادبيات تاريخي ارمني ارزش بسيار زيادي دارد و يكي از منابع مهم براي موسي خورناتسي بشمار مي رود5. چنانچه مشاهده گرديد نويسندگان در زمان باستان بطور عمده از دو قشر بر مي خاستند يكي دربار ديگري معابد. ليكن اگر زمينه كاري  تنها اين چند نام بر ما شناخته شده اند بدين معني نيست كه انديشمندان ديگري وجود نداشته اند و منبع اصلي مورد استفاده آنان همانا فرهنگ مردمي بود. شيوه انديشه اديبان، نويسندگان و شاعران دوران باستان را تنها  از چند گواهي نويسندگان دوره هاي بعدي چون موسس خورناتسي و ديگران مي توان در يافت. خود خورناتسي قطعاتي را كه در ناحيه گوغتن روان بود براي ما نگاه داشته است كه تحت نام سرودهاي گوغتن6 قرار دارند.

     قطعات گوغتن برگزيده اي از حماسه سرائي هاي دوران هاي گوناگون مي باشد. اين سرودها با محتواي طبيعي و افسانه اي از اعمال و كردار و زندگي پادشاهان سخن مي گويند. اينها در واقع قطعات ادبي با محتواي به هم آميخته واقعيت ها و افسانه ها مي باشند كه در نهايت واقعيت هايي را در هسته خود دارند. منبع اصلي خورناتسي ادبيات شفاهي و فولكلور مردمي بود منبعي بس معتبر كه تا امروز نيز بسياري از ارزشهاي فرهنگي را سينه به سينه از طريق انديشه و زبان به دوران حاضر رسانده است.

     دوران پيشرفته هلنيسم وسالهاي حكومت آرتاشسيان (سده 3 پ.م. تا سده نخست ميلادي) را بايد دوران تاريخي مربوط به سرودهاي گوغتن دانست و اين دوراني بود كه پادشاه در راس كشور و داراي امتيازهاي نامحدود بود. تمامي سرزمين هاي خوب و حاصلخيز و نيروهاي سپاه در اختيار وي قرار داشتند و خاندان او مهمترين مناصب را صاحب بود تا جايي كه پرستش وي امري جبري و طبيعي به نظر مي رسيد و اين امر در تحولات فرهنگي تأثير بسزايي داشت و يك واقعيت تاريخي نيز در اين تأثير گذاري بسياري دخيل بود و آن اتحاد كامل ارضي و تشكيل حكومتي نيرومند از نظر سياسي، نظامي و اقتصادي به همت و كوشش خاندان آرتاشسيان (بويژه آرتاشس اول 189-160، تيگران بزرگ 95-55 و آرتاوازد دوم 55-34 پ.م.) بود البته اين كار از دوران هاي پيش آغاز گرديده و بدست اينان به ثمر نشسته بود. سردمداران اين خاندان خود از پيروان و نمايندگان سرشناس فرهنگ هلني بودند و طبيعي بود كه فرهنگ يونان در زمان آنان در ارمنستان رونق و پيشرفت شاياني داشته باشد.

   در دوران ياد شده انديشه هاي ملي-ديني آن زمان با رنگ و ظاهر يوناني پيشرفت نمود و فولكلور، هنر و ادبيات مردمي گسترش يافت. شاعران مردمي كه به خنياگري نيز مشغول بودند و به عاشق يا گوسان اشتهار داشتند به ارائه هنر و ادبيات شفاهي پرداختند. و در چنين شرايط تاريخي بود كه سرودهاي گوغتن پيدايش يافتند.

ناگفته نماند كه خورناتسي در مورد افسانه هاي بسيار قديمي ارمني چون افسانه هايك و بل (يا بعل خداي آشور-بابل)، افسانه آرا و شاميرام و غيره مطالبي را به ما رسانده است كه داراي اهميت و ارزش ادبي بسيار بالايي است.

بطور كلي قطعات ادبي كه خورناتسي در تاريخ خود ذكر كرده و آنها را از فراموشي نجات داده است به سرودهاي گوغتن مشهور هستند. ليكن نبايد چنين نتيجه گرفت كه اين سرودها كلا" در ناحيه گوغتن پديد آمده اند7 اينها قطعات گوناگوني هستند كه از نظر محتوا داراي پيوند هاي استواري با يكديگر هستند.

از جمله اين سرودها، سرود زايش واهاگن خداي رعد و برق و جنگ مي باشد كه بسيار معروف است:

آسمان و زمين آشفته بودند،

درياي سرخ نيز آشفته بود

و ني هاي سرخ گون

در دريا آشفته بودند.

از درون ني ها دودي برمي خاست،

از دهان آنها ناري بلند مي شد،

و كودكي زرگون

از قلب آتش مي جهيد بيرون

موهايش آتشين بودند،

ريشش شعله ور بود.

و ديدگانش چون خورشيد بودند8  

     قطعاتي ديگر در باره "وارتگس كودك" (خورناتسي، كتاب دوم، فصل 65)، "آرتاشس-ساتنيك-آرتاوازد (خورناتسي، كتاب اول، فصل30) توسط خورناتسي نگهداري شده است كه مطالعه و بررسي دقيق آنها اظهار نظر در باره انديشه هاي ادبي دوران باستان را آسان تر مي سازد.

     پس از اينكه مسروپ ماشتوتس بسال 405م. حروف فعلي ارمني را پديد آورد ادبيات ارمني وارد مرحله جديدي شد. كتاب هاي بيشماري در زمينه هاي گوناگون نگاشته و يا ترجمه شدند. تاريخنگاراني چون كوريون9، آگاتانگغوس10، پاوستوس11، موسس خورناتسي12، يغيشه13، غازار پارپتسي14 آثار خود را كه عموما" تحت عنوان "تاريخ ارمنيان" قرار داشتند، برشته تحرير در آوردند، يزنيك كوغباتسي15 و داويت آنهاغت16 در زمينه فلسفه كتابهايي نوشتند. ادبيات تاريخنگاري در سده ششم تقريبا" جاي خود را به ادبيات مذهبي-فلسفي داد. در سده هاي 6-9م. بعلت نابساماني هاي سياسي و اجتماعي (استقرار مرزبانان غير ارمني در ارمنستان، تقسيم كشور  ميان دو ابر قدرت، تاخت و تاز تازيان) شرايط بسيار نامناسب براي رونق ادبي پديد آمد.

   آثار نويسندگاني چون سبئوس17 (سده هفتم)، غوند18 (سده هشتم) در زمينه تاريخ نگاري بود. ادبيات هنري ارمني، بخصوص غزلسرايي در سده هاي 10-14م. به درجه والايي از ترقي رسيد. شعراي نامداري چون گريگور ناركاتسي19، نرسس شنورهالي20، كستاندين يرزنگاتسي21، فريك22، هوانس تلكورانتسي23 و غيره از چهره هاي تابناك ادبيات اين دوران هستند. "سوگنامه" ناركاتسي24، "سوگنامه يدسيا" نوشته شنورهالي و شعرهاي ضد ظلم و ستم فريك بسيار مشهور مي باشند و هر يك از شاهكارهاي ادبي آن دوران بوده هنوز هم پس از هزار سال ارزش خود را بخوبي حفظ نموده اند.

    در شرايطي كه فشارهاي سياسي و اقتصادي افزون تر مي گشت و تضادهاي اجتماعي عميق تر، شيوه ادبي قصص و حكايات رواج بسياري پيدا كرد. در حكايات تكبر و حرص و آز ايشخان ها (زمين داران سده هاي ميانه)، روحاني نمايان و خصوصيات منفي توانمندان سخت مورد انتقاد و استهزا قرار مي گرفت. مخيتار گوش25 و وارتان ايگكتسي26 (سده 13) پيشروان اين سبك بودند. آنان با استفاده از امثال و حكم و روايات مردمي و منابع ديگر از ابناء بشر مي خواستند تا با رفتار انساني و نيز سلوك درست با زير دستان درجه انساني خود را والاتر برند.

در سده هاي بعد شعر ارمني وارد مراحل جديدتري شد. اشعار فلسفي، اجتماعي، عاشقانه به كوشش مگرديچ نقاش27 (سده 15) و ناهاپت كوچاك28 (سده 16)، ناقاش هوناتان29 (سده 17)، اشعار پرنبوغ سايات نووا30 (سده 18) شاعري كه به زبانهاي ارمني، گرجي و آذري شعر نوشت و محبوب هر سه قوم گرديد، رونق و پيشرفت شايان ادبي در خود داشت.

    در سده نوزدهم كلاسيسيسم جاي خود را به جريانهاي جديد ادبي به رومانتيسم و رئاليسم داد. انسان معاصر با جهان انديشه ها و خوشي ها و نگراني ها و احساساتش موضوع اصلي ادبيات گرديد. در همين سده در ادبيات شيوه قديمي نگارش، گرابار31، جاي خود را به آشخارابار32 نو داد كه براي مردم عادي نيزمفهوم بود. سردمداران اين جريان ادبي خاچاتور آبوويان33 (1809-1848) و ميكائل نالبانديان (1839-1866) و ديگران بودند و راه آنان را راپائل پاتكانيان، رافي، گابريل سوندوكيان، هاكوپ بارونيان، پرچ پروشيان، هوانس هوانسيان، هوانس تومانيان و آوتيك ايساهاكيان ادامه داده و ادبيات ارمني را به امروز خود رساندند.

   بررسي دقيق شيوه هاي ادبي ارمني و نمايندگان سبك هاي مختلف و بررسي آثار و احوال هر يك خود مقوله اي است كه نياز به بررسي دقيق دارد و اميدواريم در فرصت هاي بعدي به اهل ادب پيشكش شود.

 

 


 

1  -تاريخ ادبيات كهن ارمني- پروفسور م.م. مكريان.ص 39-40، ايروان، 1976.

2  -"تاريخ ارمنيان" - موسس خورناتسي.كتاب دوم، فصل53. ترحمه ا.گرمانيك. تهران، 1361.   3- Vruyr.4- Mar-abas - katina (medsurnatsi).

5  -تاريخ ارمنستان-  ، گروه نويسندگان، ترجمه ا. گرمانيك . جلد اول ص 122. تهران، 1360.6- go&tn.

7  -سرچشمه هاي شعر ارمني- نوشته لئون ميريجانيان.ص 85 .ايروان،1977.

8  -تاريخ ارمنستان- گروه نويسندگان. ترجمه ا. گرمانيك. جلد اول ص116-117. نيز تاريخ خورناتسي كتاب اول فصل 31.

9-koryun.10-agatangeghos.11-Pavstos.12-Movses Khorenatsi.

13-Yeghishe.14-Ghazar Parpetsi.15-Yeznik Koghbatsi.

16-Davit Anhaght.17-Sebeos.18-Ghevond.19-Grigor narekatsi.  20-Nerses Shorhali.21-Kostandin Yerznkatsi.

22-frik.  23-Hovanes Telkurantsi.

24-"سوگنامه نارك"- ترجمه آزاد ماتيان با مقدمه ا.گرمانيك، تهران، 1360.

25- Mekhitar Gosh.26-Vartan Aygek-tsi.

 27-Mekertic Naghash.    28-Nahapet Kuchak.

29- Naghash hovnatan.30-Sayat Nova. 31-Grabar.

32-Ashkharabar.33-Khachatur Abovian.

34-Mikael Nalbandian.

 

به مناسبت نخستين سالگرد درگذشت

شاعر بزرگ ارمني ايران گالوست خاننس

ترجمه اديك مهرابي

  

كلام نمي ميرد

چرا بايستيم؟

زندگي در حركت است

توقف مرگ است

چرا بايستيم

 

كسي خموش نيست

حتي باد بي صدا

در تكلم بي انتها

با شاخ و برگ گياهان است.

دريا مي غرد در مسير تنگش

                       ليكن من،

با سايه ام صحبت مي كنم

وقتي كه مرا گوش شنوا نيست.

 

نا فرماني از حقيقت تا به كي

اين فرار روزي به پايان مي رود

سرانجام بايد در نقطه اي ايستاد و سخن گفت

هم از درد خود و هم ديگران.

گويند كه تنها كلام ماندني است

و فرياد قيام، كه چون لپر حلقه به حلقه

پژواك ميدهد در سراسر زمين و

آن را در اين عصر پيشرفته،

نمي تواند كسي كندش خفه

 

گمان دارم كه هرگاه صبح دميد

به راه بي بازگشت رهسپار شده باشيم

اما پيدايند گفته هاي نوشته شده ام.

 

كلام بي مرگ است

دير مي ماند او

در دراز ناي زمان

دور دست زمان

 

پس از من

پس از من كساني خواهند آمد

با ايماني قوي و استوارتر

وآنان دشتهاي باير را كه من ناتوان بودم

                             شخم خواهند زد.

آنان آهنگ تازه اي ازكلام وشعرخواهندسرود

و سرچشمه هاي آبشار درد را

                                 كور خواهند كرد.

پس از من كساني مي آيند

كه ريگ خاكستري و دلمرده شهر را

شاد و رنگارنگ خواهند كرد.

عشق به زندگي و شور زيستن.

 

پس از من اين جهان آرام

شاعر و ترانه سرايي راستين خواهد داشت

او از من برتر است.

 

نگاهي به تاريخ ارمنيان (2)

جدول رويدادها

اديک باغداساريان

 

1638-تاسيس نخستين چاپخانه ايران توسط ارمنيان در جلفاي اصفهان.

1699 -جلسه مليكهاي سيونيك و اعطاياختيار تام به اسراييل اوري.

1717- تاسيس جامعه مخيتاريان ارمني در جزيره لازار مقدس ونيز.

1728-1722- جنبش آزادي سيونيك به رهبري داويت بيگ (در آرتساخ).

1727-1725- شكست بزرگ قشون ترك در آرتساخ.

1727- نبرد قهرمانانه هاليزور.

1764-1760- شركت ارمنيان هند در مبارزات ضد انگليسي مردم هندوستان.

1762-مذاكرات هوسپ اميد با روسيه.

1772- تاسيس چاپخانه ارمني در شهر مدرس هند به كوشش شاهامير شاهاميريان.

1796-1794- انتشار اولين نشريه ادواري ارمني "آزدارار" درمدرس هندوستان

            به كوشش هاروتيون شماونيان.

1796- لشكر كشي آغا محمد خان قاجار به تفليس و كشته شدن سايات نووا.

1801-الحاق گرجستان به روسيه.

1813-1804-جنگ ايران و روسيه و امضاء معاهده گلستان.

1815-تاسيس مدرسه عالي لازاريان در مسكو.

1824-تاسيس مدرسه معروف نرسيسيان در تفليس.

1828-1826- جنگ ايران و روسيه . عهدنامه تركمنچاي.

1828- تاسيس "استان ارمني" در قفقاز.

1829-1828-جنگ روسيه و تركيه، تصرف ارزروم(كارين)بدست روسها ،

            شكست تركها و انعقاد عهدنامه صلح در آدرياناپل.

1829-تولد شاعر و منتقد بزرگ ميكايل نالبانديان در نخجوان نو ( وفات

           1866در تبعيد).

1830- تولد شاعر بزرگ راپايل پاتكانيان(گامسار كاتيپا) در نخجوان نو(وفاتش در 1892).

1832- تاسيس مدرسه محلي ايروان.

1835-تولد رافي(هاكوپ مليك هاكوپيان) رمان نويس نامدار ارمني در

          سلماس(وفات در 1888).

1843-آغاز انتشار نشريه ادواري "بازماوب"در ونيز كه تا امروز منتشر مي شود.

1843-تولد طنز نويس برجسته ارمني هاكوپ بارونيان (وفات 1891).

1845-تولد گريگور آرزروني منتقد مشهور ارمني در مسكو( وفات 1892).

2 آوريل 1848-نويسنده و روشنگر برجسته و بنيانگذار ادبيات نوين ارمني

          خاچاتور آبوويان در ايروان مفقود الاثر شد(تولدش در 1805 يا 1809).

1449- تشكيل استان ايروان ( شامل ايروان،بايزيد نو، آلكساندراپل،نخجوان 

           اردوباد).

1864-1858-انتشار نشريه معروف "هيوسيساپايل" به سردبيري استپانوس   

          نازاريان  در مسكو.

1862-قيام عمومي اهالي زيتون بر عليه دولت عثماني.

1863-قيام  اهالي موش بر عليه دولت عثماني و فئودالها.

1869- تولد شاعر بزرگ هوانس تومانيان (وفات 1923)، تولد  كوميتاس

           (سوغومون سوغومونيان) موسيقيدان شهير (وفات (1935).

1872- انتشار نشريه "مشاك"، در تفليس به سردبيري گريگور آرزروني.

1874- تاسيس مدرسه عالي گوركيان در اجميادزين مقدس.

1875- تولد آوتيك ايساهاكيان شاعر بزرگ ارمني(وفات 1957).

1878-1877- جنگ روس و تركيه و انعقاد عهد نامه سان استفانو. انعقاد

          عهدنامه برلين.

1878- تولد استپان شاهوميان انقلابي بزرگ ارمني(قتل در 1918).

1881- تاسيس سازمان "حاميان وطن" در كارين.

1885- تعطيلي صدها مدرسه ارمني در قفقاز به دستور دولت تزاري.

1887- تاسيس حزب هنچاك در ژنو.

1890- تاسيس حزب داشناكسوتيون در تفليس.

1891-1890- تشكيل سپاه حميديه در تركيه براي كشتار ارمنيان.

1894-كشتار روستاييان ارمني ساسون توسط ارتش تركيه.

1895-دفاع اهالي زيتون در برابر قشون ترك.

1896-1895- كشتارهاي جمعي ارمنيان در ارمنستان غربي و آناتولي بدست تركان.

1899- راه اندازي راه آهن تفليس- آلكساندراپل-قارص.

1903 -12  ژوئن- دستور دولت تزاري براي مصادره اموال كليساي ارمني.

1903-ژوئيه-سپتامبر- قيام ارمنيان قفقاز بر عليه دولت تزاري.

1904-بهار- قيام روستاييان ارمني بر عليه سلطان ترك.

1905-اول اوت -لغو فرمان مصادره اموال كليساي ارمني تحت فشار مردم.

1907-1905- اعتصاب هاي كارگري در ارمنستان شرقي.

1908-ژوئيه- انتقال قدرت به تركهاي جوان.

1909-كشتار اهالي شهر آدانا در كيليكيه.

1914-اول اوت- آغاز جنگ جهاني اول.

ادامه دارد

دقايقي با  خانم هاسميك موسي خانيان شاعره ارمني

مصاحبه از آرلت وارتوميان  و اديك مهرابي

1)-لطفا" خود را معرفي كنيد.

ج: هاسميك موسي خاني هستم، 46 ساله داراي ديپلم رياضي. كارمند بازنشسته.

2)-از چند سالگي نوشتن را آغاز كرده ايد؟

ج: نويسندگي را از 25 سالگي بطور جدي آغاز كرده ام. اما از 7 سالگي رويدادهاي پيرامونم را در قالب خاطرات روزانه مي نوشتم.

3)-چه انگيزه اي شما را به نويسندگي كشانيد؟

ج: وجود كتاب مقدس در منزل ما كه پدرم آن را برايمان مي خواند و هميشه در يك جلد مخصوص در بالاي كمد نگهداري مي شد باعث شد كه من بدانم كه كتابها از ارزش مخصوصي (فوق العاده اي) برخودار هستند. سپس با مطالعه داستانهاي تومانيان شوق نوشتن در من تقويت شد.

4)-چه نوشته هايي از شما بچاپ رسيده اند؟

ج: داستان شب تاب و كلاغ پير از طرف انتشارات كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و در آينده اي نزديك احتمالا"مجموعه شعري  بنام راز آفتابگردان از طرف همان مركز.

5)-چه پيامي براي نويسندگان تازه كار داريد؟

ج: بيشتر بخوانند و بياموزند و بنويسند ولي براي چاپ آثارشان شتاب و غرور نداشته باشند.

6)-در طبيعت چه چيزي شما را بخود جلب مي كند؟

ج: هر آنچه كه در وسعت بي انتهاي طبيعت هست از ستاره هاي آسمان گرفته تا كوچكترين حشره روي زمين.

7)-نوشته هاي كدام نويسندگان را مي پسنديد؟

ج: با آثار بيشتر نويسندگان آشنا هستم و از همه آنان چيزي آموخته ام ولي شادروان سيروس طاهباز راه نويسندگي را براي من هموار كرده است.

8)-از ميان نويسندگان ارمني چه كساني را مي پسنديد؟

ج: بيشتر از همه تومانيان و باروير سواك را.

9)-چند خط شعر بگوييد.

ج: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند      واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند

    همت حافظ و انفاس سحر خيزان بود      كه زبند غم ايام نجاتم دادند.

10)-چند ساعت از روز را به مطالعه اختصاص مي دهيد؟

ج: به طور متوسط 3 الي 4 ساعت.

11)- چه گلي را دوست داريد؟

ج: همه گلها را ، ولي آفتابگردان بدليل رازآميز بودنش برايم جذابيت خاصي دارد.

12)-چه كسي در پي گيري و موفقيت كار شما به شما ياري رسانده است؟

ج: همسرم و خانواده ام.

 

 

صداي تو

 

ريزش آبشار صدايت

تسلاي روح خسته من است

بخوان

بارش باران صدايت

مرهم قلب بيمار من است

ببار

بگذار پر شود خلاء درونم

با صدايت

با صداي چون آبشارت

تركيب سبز وآبي

 

دستهايت چه سبزند

و رگهاي دستانت چه آبي

شايد براي همين است كه من

تركيب سبز و آبي را

اين چنين دوست مي دارم

جنگل و دريا

درخت و آسمان

آب و برگ

تو و من

 

آشنايي با ايرانشناس ارمني خانم دكترآرمانوش كزمويان

     خانم دكتر آرمانوش كزمويان از ايران شناسان بنام ارمنستان است. ايشان كه از تحصيل كردگان مسكو است سالهاي طولاني كارمند ارشد علمي انستيتوي شرق شناسي آكادمي ملي علوم ارمنستان بوده است. رشته كاري ايشان قفقاز شناسي و شناخت مشتركات مليتهاي قفقاز و ايران است. ايشان هم اكنون در دانشگاههاي ارمنستان ادب و فرهنگ فارسي تدريس مي كند.

 وي كه درجه علمي دكتراي خود را سال ها قبل در مسكو اخذ كرده بود در سال 1997 درجه علمي فوق دكتري دريافت نمود. ايشان تا كنون ده ها مقاله علمي زرين درباره ادبيات قرون ميانه ايران به چاپ رسانيده است و مؤلف كتب زير است.

1- تحول رباعي در ادب فارسي قرون 12-10 به زبان روسي، چاپ 1981، ايروان.

2- "رشته مرواريد"  گزيده رباعيات شعراي فارسي زبان قرون ميانه به زبان ارمني، چاپ1990،ايروان.

3- "عمر خيام" به زبان ارمني، چاپ 1993، ايروان.

4- "رودكي" به زبان ارمني، چاپ 1995، ايروان.

5- بررسي تطبيقي فنون شعري اشعار ارمني و فارسي قرون ميانه به زبان ارمني، چاپ 1997، ايروان.

   آخرين اثررساله فوق دكتراي ايشان است. اين اثركه شامل مقدمه و 3 فصل مجزاست 222 صفحه حجم دارد و بوسيله انتشارات "علم" مربوط به آكادمي ملي علوم ارمنستان چاپ شده است.

    در مقدمه كتاب كه شامل 12 صفحه است مؤلف به پيشينه مطالعات ايرانشناسي خصوصا" در پهنه ادبيات كلاسيك دو ملت و نيز بررسي تأثيرات مستقيم و سنتزهاي (تلفيق) ادبي موجود پرداخته در باره تحقيقات انجام شده در باب شاهنامه و حماسه ملي دو ملت بطور اجمالي سخن مي گويد سپس آثار چاپ شده در سالهاي اخير در خصوص ارتباطات كهن ادبي دو كشور را مورد دقت قرار مي دهد.

     به عقيده ايشان، بر اساس همين مطالعات انجام شده است كه ما امروزه قادر هستيم تاريخچه ارتباطات ادبي ايراني-ارمني را به صورت علمي تدوين كنيم و با بهره گيري از معيارهاي علمي معاصر مشتركات ماهوي، تاريخي و روند بسيار پيچيده تأثيرات كسب شده و تلفيقات زاده شده را مورد مداقه قرار دهيم.

     "اين مطالعات و بررسي ها به ما اجازه مي دهند تا بتوانيم عمق ادبيات خصوصا" قرون ميانه ارمني را بشكافيم و بدانيم كه اين ادبيات تا چه حد محصول خلاقيت هاي داخلي با چه ميزان نتيجه تأثيرات خارجي است، نياكان ما در بين دو قطب بيزانس مسيحي و شرق مسلمان چه گرايشي را تا چه درجه اي داشته اند و اين تمايلات چه انعكاسي در ادبيات ما دارد".

      "اشعار عبدالله رودكي (حدود 916-860) در جامعه ارمني با ارائه سنت هاي ادبي و روح و سبك و سياق ملي از ديرباز به عنوان معيارهاي طرز انعكاس حقايق زمان خودشان مطرح شده اند. بطوري كه ارزش آثار اين مصنفين از محدوده ملي نيز خارج شده و به عنوان ارزش هاي فرا ملي براي جامعه بشري شناخته شده اند. به همين دليل در سراسر تحقيق به عنوان مبداء و منبع اصلي تلقي شده و در تمام سطوح مقايسه مي شوند. گر چه به دليل تنوع فراوان كمتر قابل مقايسه اند، زيرا در همان اوان شكل گيري در دو جهت مخالف سير مي كردند. جهت شعر "دنيوي" كه رودكي مبلغ آن بود و زندگي زميني را ترغيب مي كرد و جهت عشق الهي كه ناركاتسي در حال ايجاد مبناهاي آن بود. به همين دليل ما در كنار "مشتركات" به بررسي "تفاوتها" نيز پرداخته ايم.

"ناركاتسي و رودكي، دو بدعث گذار بزرگ شرقي، مبلغ دو ساختار انتظام گر اجتماعي يعني كليسا و دربار بودند. آنان نمايندگان طبقه خواص بودند و اين يكي از عواملي است كه علي رغم اختلاف عقيدتي اين دو منشاء بسياري مشتركات است".

اين تحقيق سپس عمق يافته جنبه هاي بيشتري از برخي آثار شعراي ديگر را نيز در برمي گيرد و يكي از نتيجه گيري هاي مؤلف بر همين اساس استحكام مي يابد.

"در شعر عرفاني دو ملت "گفتگو" با خدا از جنبه هاي اصلي است و از همينجا شكل گيري تصوير خداوند به عنوان معيار ارزشي معنوي (كمال مطلق) وراه هاي ارتباط غير واقعي ( امپرسيونال) اين متفكرين عرفاني با خداوند و نتايج آنها با هم تفاوت هاي ماهوي و اساسي  دارند...".

     پژوهشگر سپس به مطالعه تاريخي ساختار و نوع ارتباطات جوامع قرون وسطي پرداخته تأثيرات را از طريق بررسي اصول جامعه شناسي پي مي گيرد و سپس نتايج ادبي استخراج مي كند. براي وي وجود كاراكترهاي ارمني و مسيحي در ادبيات ايران و نيز تأثيرات ايراني در شعر ارمني از همين منظر قابل مطالعه مي شوند.

"در قرون 12و13 روابط بسيار گرم و صميمانه اي نه تنها بين ايرانيان و ارمنيان بلكه بين همه ملل شرقي شكل مي گيرد. علي رغم نبود حاكميت سياسي ايرانيان سلطه فرهنگ ايراني در تمامي خاور نزديك و ميانه به چشم مي خورد و به دلايل كاملا" معلوم به واسطه تركان سلجوقي به تمامي سرزمين هاي تحت حاكميت اينان نيز وارد مي شود.

       درباره ما ارامنه مي توان گفت كه از نظر اقتصادي و تجاري و روانشناسي و نيز تركيب ملي اقوام مختلف ساكن شهرهايمان با رشته هاي بسيار به شرق وابسته بوديم و ارتباطاتي گرم و پرشور داشتيم.

       بر همگان معلوم است كه آثار هنري عهد سلجوقيان مهر وحدت مسيحي-اسلامي را برخود دارند. اين آثار ثمره خلاقيت هاي ايراني، قفقازي (ارامنه، گرجي ها و غيره)و تركي هستند. بسياري از رگه هاي خاص ادبيات ايراني، عربي و تركي به همراه تعداد معتنابهي واژه از اين زبان ها به زبان ارمني وارد مي شوند. اين ثمره ارتقاء سطح تفكر است و حاكي از حالتي است كه تأثيرات مستقيم را نيز نفي نمي نمايد. سپس به زودي تأثيرات بسياري بوجود مي آيند سبك ها به عاريت گرفته شده، فرم و محتواي جديد و ارتقا يافته اي را القاء مي كنند".

     خانم كزمويان سپس اضافه مي كند: "ما ادعاي آن را نداريم كه در ميراث ادبي بزرگاني چون هوهانس تلكورانتسي، گريگوريس آقتامارتسي و كنستانتين يرزنكاتسي تمامي جوانب مورد نياز و برجسته را ارائه مي كنيم و عمق شعر هريك را عرضه مي كنيم. مايليم برخي جنبه هاي خاص آنها را نشان بدهيم كه از آن جمله اند طرز ارائه اثر هنري، رئوس و راستاهاي اساسي متد، كمال طلبي در تصوير پردازي غناي زبان اسباب ارائه آن (استعارات، كنايات و غيره) قانونمند شدن بيت هاي خاص ونيز برخي رگه هاي تأثير شعر ايراني برارمني كه نه به عنوان اقتباس و تقليد ساده بلكه به عنوان تلفيق و سنتز نمود مي يابند. در اين دوره البته اقتباس هم هست مثلا" تخلص و رديف در اين دوره و اساسا" بعنوان طريقه اي براي ابراز ارادت شاعران ارمني به سعدي و حافظ وارد شعر ارمني شده اند".

   مؤلف سپس به پروسه شكل گيري شهر ها اشاره مي كند و به دوره اي مي پردازد كه شعر كم كم از ميان خواص به ميان مردم و عوام راه يافت و نمونه هاي ژانري مردمي بوجود آمدند. در اين دوره است كه نمونه هاي ادبي خاص بوجود آمدند. نمونه هايي كه اقتباس يا تلفيق نبوده اند اما مشابهت بسيار داشته اند. اساس تشابه اين انواع را در پس زمينه تاريخي و فرهنگي ذهنيت ملتهاي بوجود آورنده آنها بايد جستجو نمود.

      "در شعر دو ملت نمونه هاي مشابهي بوجودآمدند كه شرايط زاده شدنشان را مي توان از نظر تاريخي و اجتماعي ارزيابي نمود. هايرن هاي ارمني و دوبيتي هاي فارسي از اين قبيل هستند. اين پديده ها اگر چه بطور جداگانه و بدون تأثير مستقيم بوجود آمده اند اما بر ستبر مشابهت تاريخي قابل توجه اند."

    لازم به ذكر است كه تمامي منابع اصلي مورد نياز جهت تحرير رساله مورد بحث بوسيله خود مؤلف ترجمه و تدوين شده و انتشار يافته اند.

در فهرست كتب مورد مراجعه نام 246 كتاب ذكر شده است شامل 41 كتاب فارسي، 5 كتاب تاجيكي، 62 كتاب ارمني، 113 كتاب روسي و 25 كتاب انگليسي.

     اين تحقيق ارزشمند ادبي بر بستر مقايسه و تحليل تأثيرات ادبي ملتها بر يكديگر عمق و وجاهت خاصي مي يابد خصوصا" در روزهايي كه بشريت بسوي سال 2001 سال گفتگوي تمدن ها به پيش مي تازد. اگر در هر كشور دويا سه دانشمند مي توانستند مسائل را از اين زوايا مورد توجه و مداقه قرار بدهند، مي توانستيم به ثمردهي فرهنگي و ادبي سال گفتگوي تمدن ها اميدوارتر باشيم.

بدون شك ترجمه فارسي اين اثر مي تواند هديه ارزنده اي براي همه دوستداران علم و ادب باشد.                                                     

دكتر آندرانيك سيمونيان     عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي

 

كوه آرارات

آوتيك  ايساهاكيان

ترجمه محمد باقري

 

بر فراز قله باستاني آرارات

قرن ها، همچون ثانيه هايي آمده

و گذشته اند

تندرهاي بي شماري شمشير آسا

بر تارك آن فرود آمده

و گذشته اند

ديدگان نسل هايي كه از مرگ در بيم بودند

به قله درخشانش نظر افكنده

وگذشته اند.

اكنون كوته زماني نوبت از آن توست

تو نيز بر سيماي پرشكوهش نگاهي بيفكن،

وبگذر!

 

ركـــــويـــم

ويولت گريگوريان

ترجمه: آندرانيك خچوميان

از ماهنامه "نوردار"

شماره 3 سال 1998

 

شما گنجشكها هيچ غمگين نشويد

اگر برايم اتفاقي افتاد

(گر بيفتد كاري نتوان كرد)

شما را در وصيتم ازياد نبرده ام

زن همسايه كه مديون من است

هر روز برايتان تكه هاي نان خواهد گذاشت.

و تو باران، تو هم غمگين مباش

سفارش كرده ام كه كسي دانه هايت را بشمارد

و نقش هاي بجاي مانده از تو روي شيشه را تعبير كند.

درختان، شما هم در اين روز خاطره انگيز

اين چنين با اخم استقبالم نكنيد

براي شما هم فكري كرده ام

شخص بيكاري را يافته ام كه هر پاييز

با گزارش در باره "آخرين برگ و خصوصياتش" مي آيد.

راضي شديد درختان، پس بخنديد.

آهاي مردم، مي دانم رضايت شما سخت است.

چه كنم نتوانستم جايگزيني برايم بيايم.

وقتي برايم دلتنگ شديد،

بايد راضي باشيد با نگاه كردن

به گنجشكها، به باران به درختان

و به آخرين برگي كه مي افتد.

و تو مادر اينچنين افسرده مشو،

و زير باران سنگين گلها  

اين چنين مويه مكن،

اين كه چنين خموش خوابيده من نيستم،

(آه، مرا تا حال چنين آرام و تسليم

چنين آراسته و تكوين ديده اي)

من كنارت هستم نگاه كن.

خانه اي نو يافته ام.

اينچنين بي رحمانه نگاه مكن مادر،

من همانم كه با غريو شادي

سويت مي دويدم.

برايت دلتنگم مادر،

مي خواهم دستت را ببوسم

مي خواهم در آغوش تو باشم

مي خواهم...

ولي نمي توانم تلفظ كنم، مادر، مادر

 

راه

 نوشته: مانه قازاريان

 ترجمه: آندرانيك خچوميان

 

      سالها گذشت و بزرگ شدم... باز هم خود را وادار مي كنم كه با گذشته زندگي كنم، زيرا حال دارد به انتها مي رسد. كفشهاي تازه اي خريدم و تصميم گرفتم آنقدر برقصم كه پاشنه هايش سائيده شوند... سپس خواستم كه با چشمهاي بسته بگردم، با چشمهاي بسته روي دريا تا به انتها قدم بزنم و به خشكي در پشت سر سجده كنم..."آن ديگر مال تو نيست..." آن به كسي تعلق دارد كه پيري را احساس نمي كند، به كسي كه هنوز با قدمهايش روي زمين پرسه مي زند...

      ديگر روي زمين ايستادن كار من نيست، فقط امواج دريا به من تعلق دارند كه هيچوقت جرأت فرو رفتن در آنها را ندارم. گو اينكه صداي كسي را از اعماق دريا مي شنوم. آن كس فرياد مي زند كه يافته است... راز را يافته است، تاريخ واقعي را يافته است. آغاز و پايان را يافته است...فرياد مي زند كه آسوده است، كه شك و ترديدها در پشت سرند... فرياد مي زند كه به استادان از تاج افتخار خبر دهم. و من راه او را بين امواج باز مي كنم. او روي آب آمد و مرا از آن "راز گرانبها" مطلع ساخت... آن راز كفشهايي بود كه من در سالن رقص فرسوده كرده بودم.

من باز با چشمهاي بسته راهم  را روي امواج ادامه دادم. جستجو كردن و يافتن كار من نيست...

 

اعــتـــراف

    نويسنده: مانه قازاريان

     مترجم:   آندرانيك خچوميان

      همه عمر در جستجوي منطق بودم... نان را همانطور كه بلعيده بودم پس دادم، منطقي بود كه احساس آرامش كنم، داشتم به اين حس قانع مي شدم كه باز با خود قهر كردم. احساس دلتنگي كردم... زماني كه در مركز خيابان ايستادم، منطقا" تصميم گرفتم كه از سمت راست بروم. براي اينكه از سمت چپ بوي گناه مي آمد. بين راه پايم در مردار سگي فرو رفت. كسي از راست به چپ رفته بود. تصميم گرفتم هنگام برگشتن از سمت چپ برگردم... در برگشتن نيز پايم در مردار گربه اي فرو رفت... پس به اين نتيجه رسيدم كه چيزي كه در يك سو اشتباه است دليلي ندارد كه در ديگر سو صحيح باشد. ولي منطقم سكوت اختيار كرده بود زيرا از وسط خيابان ماشينهايي در رفت و آمد بودند ولي در چهار سو چمنهاي هم سطح بريده شده قرار داشتند.

باز هم جستجو كردم، جستجو كردم و ازدواج كردم. منطقي بود كه همه جا با زنم باشم، ولي او حتي بدون خداحافظي تركم كرد... بعد پولهاي جيبم را به رانندگان اتوبوس و ميخانه ها دادم ولي باز طريقه "منطقي" زندگي كردن را نيافتم، پدرم در آمد... بعد به فاحشه اي گفتم كه نسبت به او احساس عشق دارم . و او گفت كه احساس تو احساس عشق نيست... بعد از ده روز به من گفت كه تو هيچوقت منطق را به دست نمي آوري. پرسيدم چرا؟ گفت: براي اينكه منطقا" هر كاري را قبل از شروع ناتمام مي گذاري... تو هنوز چيزي را شروع نكرده اي، تو در شروع ديگران دنبال منطق مي گردي.

باز هم پدرم در آمد، براي اينكه تصميم گرفتم در چهل سالگي دوباره همه چيز را از اول شروع كنم و اميدوارم باشم كه با "شروع كردن ناتمام نگذارم". حالا ديگر فقط اين مانده بود كه دست بزنم و با كف دست محكم به پيشانيم بزنم.

از ماهنامه "نوردار"   

شماره 2،1 سال 1997

 

 به ياد نقاش نامي ارمني ايراني شادروان يسائي شاهيجانيان

  يسائي  شاهيجانيان در سال 1318 در جلفاي اصفهان و در خانواده اي ارمني تولد يافت. استعداد ذاتي او در زمينه نقاشي از اوان كودكي چشمگير بود. استاد آبراهام گورگنيان، مينياتوريست نامي استعداد فطري يسائي را دريافت و خانواده شاجانيان را ترغيب نمود تا يسائي را در زمينه هنر به تحصيل بگمارند.

    پس از طي دوره ابتدايي در مدرسه ارمنيان جلفا، يسائي به هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان وارد شد از محضر اساتيدي چون رستم شيرازي و حاج مصور الملكي بهره ها گرفت و در رشته هاي نقاشي ايراني، گل و مرغ، تذهيب و تشعير دانستنيها آموخت.

    پس از دريافت پايان نامه از هنرستان هنرهاي زيباي اصفهان، بمنظور مطالعه و ادامه تحصيل به لبنان رفت و پس از دو سال اقامت در خارج كشور، بدليل برخي دشواري به زادگاهش باز آمد و به سازمان حفظ ميراث فرهنگي كشور پيوست.

    يسائي با پشتكار و كوششي وصف ناپذير در بازسازي آثار نقاشي كاخ چهلستون، عمارت عالي قاپو و كليساهاي جلفا در اصفهان، خانه پيرنيا در نائين، نارنجستان قوام در شيراز و آثاري در قزوين ضمن بجاي گذاردن يادگارهاي بديع به مطالعه و بررسي آثار نقاشي موجود در بناهاي تاريخ پرداخت و پژوهش گسترده اي در تصاوير و رنگها و قلم گيريها انجام داد و با تجربه اي كه اندوخته بود از سوي سازمان ايزمئو ايتاليا به در يافت ديپلم تخصصي در مرمت آثار نقاشي نائل آمد.

    از كارهاي شيوه صفوي يسائي نمونه هاي با ارزشي در نقاشيهاي ديواري و تابلوهاي هتل عباسي اصفهان، هتل كوثر تهران و هتل والدورف آستورياي نيويورك بيادگار مانده است. علاوه بر شيوه صفوي كه سبك تخصصي اوست در سبك نقاشي قاجار و خصوصا" گل و مرغ و گل و بوته سازي نيز سر آمد بود.

     يسائي پس از سالها پژوهش و سير و سلوك هنري به هنرستان هنرهاي زيبا باز مي گردد و در همان جايي كه هنر آموخته بود به تدريس و تعليم نوآموزان مي پردازد و در آخرين سال عمر مسئوليت تدريس رشته مينياتور را در دانشگاه پرديس اصفهان مي پذيرد.

    اما دريغا كه در روز شنبه 28 آذر ماه 1366 شمسي بعلت ابتلا به سرطان ريه در سن 48 سالگي و در ميانه راه شكوفايي فعاليتهاي هنري، روح بلند پروازش قفس تن را شكسته به ديار باقي مي شتابد.

با فقدان وي اصفهان، مهد هنر ايران در سوگ يكي از نجيب ترين و اصيل ترين خدمتگزاران هنر قرين آه واسف مي گردد.

       پس از در گذشت وي آثار ارزشمندش مورد بررسي شوراي ارزشيابي هنرمندان كشور قرار گرفت و آفريننده آن آثار بعنوان هنرمند طراز اول شناخته و بدريافت مدرك درجه يك هنري (دكتراي هنري) مفتخر گرديد.

       بپاس زحمات هنري شادروان يسايي شاهيجانيان و به ياد اين هنرمند ماهنامه آپاگا در شماره پيشين و شماره كنوني دو اثر وي را روي جلد  به چاپ رسانيده است.

     روانش شاد و يادش جاودان باد.

 

" ارمنيان گيلان "

        اخيرا" كتاب ارزشمندي تحت عنوان "ارمنيان گيلان" بقلم دكتر علي فروحي و فرامرز طالبي انتشار يافته است. (رشت: نشر گيلان، اسفند 77.).

       اين اثر حاصل سالها پژوهش و تلاش مولفان است. در سر آغاز كتاب چنين مي خوانيم: "از زمان كودكي و نوجواني كه دوران كنجكاوي و هر سونگري آغاز مي شود، هميشه نظم و نظافت و تلاش و سخت كوشي ارمنيان رشت برايم جالب توجه بود. بعدها كه در جواني شيفتگي ام به انواع مظاهر هنري فزوني يافت، به نقش فرهنگي آنان در اعتلاي آگاهي هاي هنري جامعه روشنفكري رشت پي بردم...

آنگاه كه به فكر نوشتن مطلبي در باره زادگاهم گيلان افتادم، اين احساس خفته در ضمير ناآگاهم دگر بار تجلي يافت و حاصل آن كتاب حاضر است...".

     اين اثر شامل بخش هاي زير است: نگاه تاريخي، پراكندگي، جمعيت، كار و پيشه، كليسا، آموزش و پرورش، گورستان، هنر و ادبيات، نهضت مشروطيت و ارمنيان گيلان، نهضت جنگل و ارمنيان گيلان، پزشكان، دندانپزشكان و داروسازان ارمني در گيلان، پيوست.

       ماهنامه آپاگاه انتشار اين كتاب را به مؤلفان و جامعه علمي تبريك مي گويد.