سرمقاله

به مناسبت نخستين سالگرد انتشار ماهنامه آپاگا

اديك باغداساريان – سر دبير

    

           ارمنيان در زمينه مطبوعات داراي پيشينه اي طولاني و غني هستند. نخستين نشريه چاپي ارمني در سال 1794م.(1173ه.ش.) بنام ماهنامه "آزدارار" به همت كشيش هاروتيون شماونيان شيرازي در مدرس هندوستان منتشر شد.

        ايرانيان ارمني نيز در زمينه انتشارات و مطبوعات تلاشي طولاني و پر ثمر داشته اند. نخستين نشريه ارمني در ايران به سال 1894م.(1273ه.ش.) بنام هفته نامه "شاويغ" به همت هوانس ماسهيان و به سردبيري آندرياس بگنازاريان در تهران منتشر شد .

        در فاصله105 سال سابقه مطبوعاتي ارمنيان ايراني جمعا" 92 نشريه در تهران (58 چاپي، 34 غيره)40 نشريه در تبريز (16 چاپي و 24 غيره) 13 نشريه در جلفاي اصفهان (3 چاپي،10 غيره). 3 نشريه غير چاپخانه اي در آبادان و 9 نشريه در ساير نواحي ايران منتشر شده است. (جمعا" 157، كه 77 نشريه چاپخانه اي و 80 نشريه غير چاپخانه اي).

       پر سابقه ترين نشريه ارمني ايران روزنامه "آليك" است كه از سال 1931 (1310ه.ش.) تا كنون با گذر از فراز و نشيبهاي فراوان تاريخي و بويژه مالي-اقتصادي توانسته است تداوم يابد و صرف نظر از وابستگي هاي  گروهي-حزبي، بدون شك خدمات فرهنگي-اجتماعي شايان توجهي به جامعه ارمنيان ايران ارائه داده است.

       در مدت يكصد سال اخير مطبوعات اغلب در جناح هاي مختلف و صف بندي هاي مخالف به مبارزه با يكديگر پرداخته اند و اكثر مواقع هدف اصلي خود كه همانا اطلاع رساني صحيح و كافي، خدمت به بالابردن سطح آگاهي فرهنگي، علمي و ملي و عقيدتي ارمنيان و ايجاد بستر مناسبي براي رشد فكري و تربيت اجتماعي آحاد جامعه است، غافل مانده اند. اين گونه عملكرد نتيجه اي جز تحجر و انجماد فكري و نفي كوركورانه آراء و نظريات مخالفان هر يك و در نهايت ايستايي تقريبا" كامل سير تحولي انديشه فرهنگي و اجتماعي و سياسي نداشته است و اين در حالي بوده است كه اكثريت مطلق جامعه بدور از اين مبارزات قرار داشته است. از ديگر سو تعداد نشرياتي كه ويژگي محلي بودن و اولويت انعكاس مسايل جامعه ارمني ايران را تا حد زيادي فراموش كرده و اثر كمتري از هويت محلي خود بجا گذاشته اند، كم نمي باشد. البته منظور از اين سطور عدم وجود انتقاد و ارائه پيشنهادهاي مبتني بر ايجاد تحول و ديناميسم قوي نيست بلكه بيان موارد انتقادي بدور از حب و بغض هاي گروهي و شخصي با محور قرار دادن تقويت بنيان هاي جامعه همچنين توجه و احترام به نظرات ديگران همواره باعث عدم ايستايي و تحجر فكري و مايه پيشرفت و ترقي جامعه است.

      ماهنامه آپاگا به منظور تحقق اهدافي چون نگرشهاي فراحزبي و پرهيز از افكار و ديدگاه هاي بيمارگونه گروهي و شخصي، ايجاد بستري مناسب جهت بيان مسايل و مشكلات، ارائه فرهنگ و علوم و تشويق جوانان و تقدير از كليه فرهيختگان فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي در طول تاريخ جامعه ارمني تا كنون، ارائه مشتركات فرهنگي و ملي ارمنيان و ايرانيان، ياد كردن فراموش شدگان و توجه به آنان كه خارج از پوشش مطبوعاتي و تعلق گروه ها قرار گرفته اند، بازشناسي اصالت هاي قومي و عقيدتي، دفاع از حقوق اجتماعي آحاد جامعه در حد وظايف و توان، حمايت از دادخواهي ملت هاي تحت ستم و بسياري اهداف ديگر در مهر ماه 1374 اولين شماره خود را به جامعه پيشكش نمود و با توقفي سه ساله به لطف تحولات عظيم فرهنگي و اجتماعي چند سال اخير از آبان ماه 1377 بي وقفه تا كنون منتشر شده و اكنون سالگرد تولد  خود را جشن مي گيرد.

       در طول عمر كوتاه يكساله "آپاگا"، هيئت تحريريه و كليه همكاران ماهنامه با برخورداري از كمترين امكانات كه مسلما" براي انتشار اين نشريه كلا" ناكافي بوده است اما صرفا" با انگيزه هاي والاي خدمت به جامعه و پر كردن خلاء موجود با تمام مشكلات مقابله و تا كنون سعي كرده اند حتي الامكان از يك سو مسايل جامعه را با پرهيز از ايجاد تشنج بيان كنند و از ديگر سو ارزشهاي فرهنگي گذشته و حال را ارائه دهند و در حد ممكن رضايت خوانندگان خود را جلب نمايند.

      آري، تا امروز سيزده شماره از ماهنامه "آپاگا" منتشر شده است و اكنون شماره چهاردهم به حليه طبع آراسته مي گردد. از بزرگترين مشكلات بر سر راه ماهنامه مي توان چند مورد را ياد كرد: 1- مشكلات مالي (هزينه بالا براي تيراژ محدود و كم به علت كم بودن مخاطبين و محدود بودن شمار جامعه)، در نتيجه عدم برخورداري از امكانات و تجهيزات كافي. 2- فعاليت مسموم و تنگ نظريمحافل و  افرادي كه خود همواره در خواب غفلت بوده  هميشه ادعاهاي كلان و همت ناچيز از خود ارائه داده اند و آگاهانه يا ناآگاهانه سعي كرده اند شرايط روز و نيازها و توانمندي ها و ظرفيت هاي امروزي جامعه را ناديده بگيرند واز حد نظريه پردازي پا فراتر ننهند.

        آري، بيش از يكسال از انتشار ماهنامه مي گذرد و ما در آستانه ورود به سده بيست و يكم و هزاره سوم ميلادي قرار داريم. لذا اين امر را به فال نيك گرفته از كليه انديشمندان و آحاد جامعه در خواست مي كنيم تا با كمك هاي مثبت فكري و همكاري صادقانه خود راهي را كه "آپاگا" در آغاز آن قرار دارد هموار سازند و به امر ايجاد بستري سالم براي مسالمت ملي، وحدت نسبي و توجه به ارزشهاي والاي فرهنگي و قومي هر چه بيشتر توجه نمايند. با توجه به اين كه در آستانه ورود به سال 2000 ميلادي قرار داريم،لذا از فرصت استفاده كرده سال جديد ميلادي را به كليه هم ميهنان ارمني بطور اخص و كليه مسيحيان ايران و جهان تبريك عرض نموده سال و قرن و هزاره اي مملو از كاميابي  در عرصه هاي مختلف زندگي و سر فرازي هر چه بيشتر براي ايران عزيز آرزو مي كنيم.

 

نگاهي به انتشارات چهار قرني ارمنيان ايران به زبان فارسي

 نوشته اديك باغداساريان

      

   از آن زمان كه ارمنيان توسط شاه عباس صفوي به مناطق مركزي ايران كوچ داده شدند (سال 1604 ميلادي، 983ه.ش.) حدود چهار قرن مي گذرد. ارمنيان بعنوان يكي از اقوام اهل كتاب و فرهنگ از زمان هاي قديم به پيدايش و خلق آثار علمي، فرهنگي و مذهبي همت گماشتند. بگونه اي كه نخستين چاپخانه در ايران و خاور ميانه توسط ارمنيان جلفاي اصفهان به سال 1636م.(1015ه.ش.) در همان جا تأسيس شد. از آن زمان تا كنون كتابها و نشريات بسياري براي معرفي فرهنگ و ادب و تاريخ اين قوم در ايران منتشر شده است كه بخش اعظم آنها به زبان ارمني بوده است ليكن براي آشنايي هم ميهنان فارسي زبان با فرهنگ و ادب و تاريخ ارمنيان لازم بود منابعي نيز به فارسي منتشر شود. فعاليت هاي انجام شد، در مورد اخير عمدتا" بعد از انقلاب اسلامي انجام شده است. در جدول زير خلاصه اي از آمار (تعداد صفحه و در صد) آثار منتشر شده  با عناوين كلي ياد شده ارائه مي گردد و نتايج كار در جدول زير مشخص كننده حجم نسبي عظيم كارهاي انجام شده بعد از انقلاب جهت معرفي ويژگي هاي قومي ارمنيان در ايران  مي باشد:

 

رديف

موضوع

قبل از انقلاب

بعد از انقلاب

جمع

1

زندگينامه

 

2886

84%

540

16%

3426

100%

2

فرهنگ لغت

2634

47.5%

2905

52.5%

5539

100%

3

تاريخ و فرهنگ

3330

44.9%

4093

55.1%

7423

100%

4

شعر و ادبيات

4836

53.4%

4220

46.6%

9056

100%

 

جمع

 

13686

53.8%

11758

46.2%

25424

100%

         

 

1

مدت

343سال

1636-1979

20سال

1979-1999

363سال

1636-1999

 

2

 

متوسط صفحه در سال

 

40

 

588

 

 70

صفحه در سال

 

3

درصد متوسط صفحه در سال

 =628/40

 

6.4%

 =628/588

 

93.6%

= 588+40

 

628

 

 

4

 

متوسط صفحه در مورد تاريخ و فرهنگ

10

 صفحه در سال

 

4.7%

205

صفحه در سال

 

95.3%

205+10=215

 

 

100%

در باره نخجوان

اقتباس از: آرگام ايوازيان

ترجمه: ت. پانوسيان

         منطقه نخجوان يكي از قديمي ترين مراكز كشاورزي و فرهنگي ارمنستان باستان بشمار مي رفت. در نيمه هاي سده 19 و اوايل سده بيستم ميلادي ابزار هاي مربوط به عصر حجر در آنجايافت شد. اين سرزمين در سده هاي 7-9 پ.م. جزو قلمرو پادشاهي آراراتيان(اورارتو) بود و در سده هاي 2-7 پ.م. به پادشاهي يروانديان و سپس تا سده اول ميلادي به آرتاشسيان تعلق داشت، از آن پس تحت تصرف پارسيان و تازيان قرار گرفت و از سده 12م. مورد تاخت و تاز سلجوقيان تاتارها، مغولان، تركمنان اوغوز، تركان عثماني و سلاطين صفوي قرار داشت.

      در اثر تاخت و تازهاي اقوام اوغوز و تاتار اين سرزمين ويران گرديد و منابع آن به تاراج رفت. به موجب عهد نامه تركمنچاي در سال 1828 اين سرزمين تحت سيطره روسيه تزاري قرار گرفت و جزو "استان ارمني" در آمد كه روسها ايجاد كرده بودند. آنگاه در سال 1849 در قالب استان ايروان قرار گرفت و تا اواسط سال 1918 به همين منوال ادامه يافت. ژنرال آندرانيك در 14 ژوئن 1918 نخجوان را بعنوان بخشي از روسيه شوروي اعلام كرد. ليكن نيروهاي مساواتي و مأموران ترك در مدت كوتاهي نظام شورايي ژنرال آندرانيك را برانداختند. آنگاه در ماه دسامبر 1918 مناطق نخجوان جزو جمهوري نوپاي ارمنستان در آمد. باز هم در نوامبر 1920 همانند ژوئيه 1918، نخجوان به كمك و دخالت تركيه از ارمنستان جدا شد. در 29 نوامبر 1920 كه نظام شورايي در ارمنستان حاكم شد، دولت باكو در اولين اعلاميه ويژه خود مناطق زانگزور، قراباغ كوهستاني و نخجوان را بعنوان بخشي جدايي ناپذير از قلمرو ارمنستان شوروي اعلام نمود. ليكن آذربايجان پس از چندي با عدم اجراي اعلاميه خود باز هم با دخالت و كمك تركيه و حمايت استالين نخجوان و قراباغ كوهستاني را به قلمرو خود ضميمه كرد. (تصميم بوروي ماوراء قفقاز مورخ 5 ژوئيه 1921 و مذاكرات تركيه و شوروي مورخ 16 مارس 1921). در سال 1923 اين سرزمين به صورت استان خود مختار و در 9 فوريه 1924 بعنوان جمهوري خود مختار نخجوان در قالب جمهوري آذربايجان اعلام شد.

       نخجوان با نواحي تاريخي خود يكي از مراكز مهم و زيباي فلات ارمنستان است و امروزه 5363 كيلومتر مربع وسعت دارد. حداكثر طول آن 170 و حداكثر عرض آن 75-70 كيلومتر است. نخجوان داراي بيش از 130 كوه بزرگ و كوچك بيش از 40 دره، 30 دشت و جلگه، پنج درياچه با آب شيرين، 400 رودخانه (330 رودخانه به طول 5 كيلومتر، 31 عدد به طول 10-6 ، 24 عدد به طول 25-11، 7 عدد به طول 50-26 و 4 عدد به طول 100-51 كيلومتر). 200 چشمه آب معدني، مي باشد.

        بخشهاي مختلف نخجوان عبارتند از: نخجوان، شارور، جاهوك(شاهاپونك)، يرنجاك، گوغتن. بر اساس اطلاعات كتاب مقدس، نام نخجوان به معني اولين محل فرود حضرت نوح (به ارمني نخ=اولين، ايجوان = فرود)است. يوسف فلاوي مورخ نامي يهود نيز در سده اول ميلادي چنين تفسيري كرده است. بر اساس آگاهي هاي موسي خورني مورخ نامي ارمني در سده پنجم، نخجوان جزو اراضي خاندان فئودالي ارمنيماردبتوني (mardbetuni) بود كه مقام محافظت از گنج ها و حرمسراي درباري ارمنستان را داشت.

 

در باره نام قراباغ            نوشته: گاگيگ سارگسيان

ترجمه: ت. پانوسيان

         نام قراباغ در تاريخ از سده چهاردهم به بعد مورد استفاده قرار گرفته است. اين نام براي سرزميني بكار رفت كه شامل دو استان آرتساخ(artsakh) و اوتيك(outik) از ارمنستان بزرگ بود. بعدها اين نام براي مشخص كردن ناحيه اي محدودتر بكار رفت كه شامل جمهوري قراباغ كوهستاني امروزي، دشت موخانك(moukhank يا مغان) و نواحي چپ و راست رودخانه ترتو(tertu يا تارتار tartar) و ناحيه كاسوم (اسماعيلي) يعني قسمتهاي جنوبي تارتار بود.

       نام قراباغ اولين بار توسط عبدالله قزويني مورخ ايراني(44-1334م. يا 14-713ه.ش) بصورت قراباغ-اران و در ميان ارمنيان نخستين بار توسط توما مسوپي (tovma metsopetsi) بكار رفت. در باره معني اين نام نظرات متعددي وجود دارد:

1- مفهوم اين نام را نخستين بار هوانيسيك زارتسي(Hovanisik Dsaretsi) در سده 17-16م. به صورت "باغ سياه" بيان كرد.

2- قراباغ ترجمه لغوي آرتساخ است كه آر(سوخته) + تساخ (جنگل، درخت) يعني جنگل سوخته يا سياه مي باشد.

3- آرتساخ به معني "سرزمين جنگي خداي آرar.

4- آرتساخ به عنوان منطقه اي مهم در برابر لشكر كشي هاي مغولان در سده 13 و بعد از آن Karevor Bag (bag = بخش، منطقه و Karevor = مهم) يعني سرزمين مهم بكار رفت و KAREBAG بصورت قراباغ در آمد.

با توجه به شدت يافتن لشكر كشي مغولان و تركان از سمت شرق به ارمنستان ,وجه تسميه كاراباگ به معني "منطقه و بخش مهم" مورد استفاده بيشتري قرار گرفت و بعدا" همان فاتحان بيگانه اين كلمه تركيبي را بكار گرفته و رايج كردند. بنابراين همين نام ريشه ارمني دارد و لقبي براي ناحيه آرتساخ و مناطق همجوار است.

در اثر سياستهاي ضد ارمني دولت آذربايجان و فشارهاي ممتد دولتهاي تركيه در طول 70 سال اخير نخجوان از ساكنان بومي خود محروم شده  آثار معماري، مذهبي، مظاهر تمدن ارمني همواره تا امروز در خطر ويراني و محو توسط سردمداران جمهوري آذربايجان در راستاي سياست هاي پان تركيستي صهيونيسم جهاني قرار دارد. ويراني سنگ هاي صليب و قبرستان قديمي ارمنيان اخيرا" با اعتراض بسياري از رهبران مذهبي ارمني در جهان از جمله رهبران حوزه هاي اسقفي ارمني ايران كه به مراجع سازمان ملل تسليم گرديده است موقتا" متوقف شده است.        

    بسياري از شخصيت هاي نامي ارمني اصلا" اهل نخجوان بوده اند از جمله: مانوك آبغيان(زبانشناسي معروف)، استپان زوريان(رستم)، آنري تروايا، خاندان لازاريان، آرام خاچاتوريان، لئون خاچيكيان، خواجه آوديس، روبن ماموليان(كارگردان معروف)، نژده، فادي ساركسيان، كوميتاس(اجداد او در اواخر سده 17م. از ناحيه گوغتن به قودينه مهاجرت كردند)، هوانس حق نظريان و غيره.

 

احمد

اثر هوانس تومانيان (1908)

ترجمه فرشاد صفائي

     بهارهاي كودكي ام را در كوهستان ها گذرانده ام. خانه مادر بزرگ را بسيار دوست مي داشتم و هميشه آنجا مي بودم. يكي از كوچكترين دائي هايم - كه چوپان بود- احمد نام داشت. او شاخه هاي قرمز انگور فرنگي را برايم مي آورد و غروب ها ني اش را در مي آورد و مي نواخت. شبهاي پر ستاره و مهتابي در بيرون همه دور آتش جمع مي شديم و دست مي زديم. پدر بزرگ و مادر بزرگ مي خنديدند و من شادمانه - چون پروانه- به رقص و جنبش در مي آمدم.

    احمد نام غير ارمني داشت. براي همين هر زمان كه ما گوشت خوك مي خورديم شوخي مي كرديم و به احمد طعنه مي زديم و مي خنديديم و مي گفتيم: "احمد ارمني شده! احمد ارمني شده!..."

       البته هر كس كه اين نام را مي شنيد مي گفت تركي است اما هنگاميكه احمد بخانه مي آمد، هر كس با ديدنش مي فهميد كه او پسر عزيز خانواده است. هر كسي را كه دلش مي خواست بخانه مي آورد، احترام مي كرد و راهي مي نمود. حالا مي خواست آن كس آدم فقيري باشد كه به تكدي آمده و يا همسايه اي كه نان قرض مي خواهد. او خود با دستش از دشت گندم مي آورد. به دختر بچه ها و كوچكترها امر و نهي مي كرد، كتك مي زد و دوست مي داشت. ديگر دائي هايم نيز چنين بودند. آنقدر حيوانات را دوست مي داشت كه برايشان جان مي داد. اگر يكي از آنها بيمار مي شد گويي خودش بيمار شده است و احمد كه بيمار مي شد شادي هم از خانه ما رخت بر مي بست. در سراسر روز پدر بزرگ و مادر بزرگ دورش مي چرخيدند و هر چيز خوبي را كه پيدا مي كردند بدورش گرد مي آوردند، خواهش مي كردند و مي پرسيدند دلش چه چيز ديگري مي خواهد.

                                              ***

         يك روز صبح كه بيدار شدم اهل خانه را غمگين ديدم. مادر بزرگ آرام آرام مي گريست و اين گوشه و آن گوشه دنبال چيزي مي گشت. خودش هم نمي دانست چه مي خواهد. عروس ها و دخترها -ساكت و غم زده- رفت و آمد مي كردند. پدر بزرگم دم در چادر نشسته بود و حرف مي زد و كمي دورتر دائي هايم در حاليكه سرشان پائين بود- گوش مي دادند. پدر بزرگم مي گفت:

-" خداوند پشت و پناهت باشد بالا جان!"

-"پايت را روي سنگ خشك هم مي گذاري برايت سبز شود. انشاءالله مابقي عمرت و هر روزت با شادي و خنده بگذرد. د يالا... پاشو! روز دارد مي گذرد. راه دراز است... پاشو! بالا جان. خداوند سفرت را خير و بركت دهد و سنگي در راهت نباشد."

      احمد با پائين چوخايش چشمانش را از اشك پاك كرد. برخاست و نزد پدر بزرگ رفت. پدر بزرگ او را درآغوش كشيد و بوسيد ودر حاليكه چشمانش پر از اشك شده بود گفت:

-"كارت را بما حلال كن! احمد جان! نان نمك ما و شير مادر حلالت باشد. مارا از ياد نبر. اگر موفقيتي داشتي مارا هم خبر كن- كه خوشحال شويم و يا اگر كم و كسري داشتي بگو كه فورا" به كمكت بيائيم. قربانت بروم. حالا ديگر برو. خداوند سفرت را خير و بركت دهد."

     بعد مادر بزرگ احمد را در آغوش گرفت و بوسيد و آنگاه ديگران با چشماني اشك آلود دست تكان دادند. احمد ما كوچولوهاي مات و مبهوت راهم بوسيد و آنگاه دو گاو، گوساله، گاوميش و توله آن ويك بره تازه از شير گرفته شده را با الاغي كه بار بر آن گذاشته بود همراه خود براه انداخت. دو سگ هم بدنبالش بحركت در آمدند.

       دائي ديگرم احمد را همراهي كرد. پدر بزرگ در حاليكه دست بر پيشاني گذاشته بود از پشت احمد فرياد مي زد:

    _ "خداوند سفرت را بخير گرداند. احمد جان! برو به سلامت بالا جان!"

احمد به طرف ديگر كوه رفت و دائي هايم باز گشتند و من فكر مي كردم كه چرا در خانه ما همه گريه مي كردند؟ دائي احمد كجا مي رفت؟" از مادر بزرگ پرسيدم:

-" ننه احمد كجا رفت؟"

- "بخانه اش رفت."

-" خانه اش! خانه اش كدام است؟"

-"در جائي ديگر".

-"احمد كي بود كه...."

-"احمد ترك بود، پيش ما كار مي كرد. چندين سال در خانه ما بود.... حالا حقش را گرفت و رفت."

-"ديگر برنمي گردد؟"

-"نه بالا جان! رفت... "

 

مناسبات ايرانيان و ارمنيان

نوشته: پرفسور واهان بايبورديان (سفير پيشين ارمنستان در تهران)

  ترجمه: اديك گرمانيك

          

          ارمنيان از سپيده دم تاريخ خود مناسبات بسياري با مردمان و كشورهاي همسايه داشته اند، ليكن از نظر تاريخي هيچ كشور و ملتي چون ايران و ايرانيان با ايشان نزديك و صميمي نبوده است. روابط ديرينه اين دو ملت آسياي مقدم انعكاس چند گانه خود را چه در زمينه زبان و آداب و سنن و چه در فرهنگ معنوي، مردمي، مذهبي و واقعيت هاي گوناگون تاريخي يافته است.

         ايران و ارمنستان مراكز ديرينه پيدايش تمدن بشري بوده اند و با جرأت مي توان گفت كه هيچ ملتي در خاور ميانه و نزديك از حيطه نفوذ تمدن سازنده و حيات بخش ايراني و ارمني بيرون نمانده است و اين بدان علت است كه ملل ارمني و ايراني هزاران سال مردماني بوده اند كه به ايجاد و رونق فرهنگ پرداخته اند.

      نفوذ تمدن و فرهنگ ايران بر ارمنيان نيز يك واقعيت است. گر چه بديهي است كه ارمنيان ملتي نبودند كه صرفا" فرهنگ خود را بر اساس تمدن همسايگان خود بنا نموده باشند، ليكن در مسير پيشرفت مستمر فرهنگ و تمدن  با حفظ مناسبات خويش ملل و اقوام مختلف به نوبه خود در پيدايش و تكوين مستمر عقايد گوناگون، ارزش هاي فرهنگ معنوي و پيشرفت تمدن بشري مشاركت داشته اند.

        آن چه كه به روابط ديرينه ارمنيان وايرانيان مربوط مي گردد، اين است كه قدمت و تاريخ اين روابط به قدمت دو ملت مي رسد.

       براي نخستين بار در تاريخ، نام "آرمينيا" يعني ارمنستان در سنگ نبشته هاي ميخي دوران حكومت خاندان هخامنشي(سده ششم پيش از ميلاد) ياد شده است. در حجاريهاي تخت جمشيد نيز مي توان امروزه تصوير مرد ارمني را مشاهده كرد كه خود يك واقعيت حتمي و مسلم است. سنگ نبشته هاي معروف بيستون نيز حكايت از مناسبات ايرانيان و ارمنيان در اين دوره دارند.

      نيكوغايوس آدونتس(Nikoghayos- Adonts) مورخ نامي ارمني، به درستي چنين مي نويسد: "ارمنستان كه از ديرباز در حوزه نفوذ سياست بين المللي ايران قرار داشته است، سده هاي متمادي در همين محدوده فرهنگي با ايرانيان در تماس بوده است. زماني كه اشكانيان حكومت ايران را در دست گرفتند و سلسله اشكاني ارمني نيز در ارمنستان مستقر گرديد، روابط اجتماعي و فرهنگي دو كشور عمق هر چه بيشتري يافت".

يك واقعيت تاريخي، اين كه تا سده پنجم، يعني زماني كه حروف الفباي ارمني اختراع گرديد، به موازات الفباي يوناني، زبان و الفباي فارسي به عنوان وسيله مكاتبات دولتي و اجتماعي مورد استفاده قرار داشت. بعلاوه، حروف فارسي در دربار ارمنستان بطور رسمي به كار مي رفته است. در اين باره اطلاعات و شواهد موثقي در نزد موسي خورني پدر تاريخنويسي ارمني سراغ داريم. در همين برهه از زمان بود كه زبان ارمني به كمك زبان فارسي غني تر مي گردد.

       در زمان حكومت ساسانيان در ايران، به سال 301 مسيحيت به عنوان مذهب رسمي ارمنستان پذيرفته شده مناسبات دو ملت وارد مرحله نويني گرديد و روابط فرهنگي آنها تحت هيچ شرايطي دچار خدشه و مشكل نشد.

      ايران دوران ساساني با توجه به ارمنستان مسيحي، اقتدار بيزانس، اين دشمن ديرينه خود را نيز شاهد بود. رقابت اين دو، حكومت ارمنستان را مورد مخاطره قرار مي داد.

      بحران روابط سياسي ايران و ارمن خود بخود در مبارزه عقيدتي نيز انعكاس خود را مي يابد. ليكن اين پديده ها گذرا بودند و نقش تعيين كننده اي در سرنوشت تاريخي دو ملت نداشتند. اسماعيل رائين مورخ ايراني با ظرافت خاصي چنين بيان مي كند: "ارمنيان فرزندان قومي بودند كه با ميل و رغبت به نداي انسان دوستانه زرتشت يعني كردار نيك، پندار نيك و گفتار نيك پاسخ مثبت دادند".

     اين سخن بدين معني است كه علائق شديد و بلامانع، جزو ويژگي هاي معنوي دو ملت در جهت مبارزه با بدي ها و كمك به احقاق حق در دنيا بوده است.

     با وجود فراز و نشيبهاي تاريخ سياسي، مناسبات معنوي، فرهنگي و زباني ارمنيان با همسايه ديرينه خود ايران تداوم يافته است. گواه اين امر وجود سرودها و روايات داستاني ايران در ارمنستان است كه در طول زمان تداوم يافته تا به امروز رسيده اند. شواهد و مدارك مورخين ارمني، آگاتانگغوس(Agatangeghos)، موسي خورني، سبئوس(Sebeos)، گريگور ماگيستروس و ديگران گواه اين قضيه هستند. افتخار قديميترين ذكر و يادداشت در مورد رستم يكي از قهرمانان محبوب و ستوده خاور زمين، تا كنون براي موسي خورني محفوظ مانده است. بايد از تاريخ سبئوس(سده هفتم ميلادي) نيز ياد كرد. زيرا در اينجا در باره قهرمان باستاني ايران، اسفنديار و افسانه خسرو و شيرين مطالبي ثبت شده است.

    اسناد و مدارك نشان مي دهند كه انديشمندان برجسته ارمني در سده هاي ميانه با ادبيات علمي ايران آشنايي داشته حتي به زبان فارسي كه دريچه ارتباط با فرهنگ غني و عالي ملت همسايه خود بود، تسلط داشتند.

         از نقطه نظر زماني، نخستين ترجمه ها از زبان فارسي در نيمه نخست سده يازدهم ميلادي از آثار پزشكي ذكرياي رازي صورت گرفته اند. تماس شخصي انديشمندان ارمني با شاعران فارسي گوئي كه به ارمنستان مسافرت كرده و يا در شهرهاي ارمني نشين و همجوار با ارمنستان زندگي مي كردند نيز قابل توجه است. از اين ميان مي توان ناصر خسرو، حكيم نظامي، جلال الدين رومي، قطران تبريزي، نظامي گنجوي، سعدي و بسياري ديگران رانام برد.

     گواهي كستاندين يرزنكاتسي(Kostandin- yerznkatsi) در مورد تعريف داستان هاي شاهنامه در ارمنستان شايان ذكر است، بر اساس آن، در سده هاي 14-13 ميلادي زماني كه آوازه شاهنامه فردوسي هنوز به بسياري از مردمان نرسيده بود، در ارمنستان مردم با آن آشنا بودند و حتي كستاندين يرزنكاتسي شعري نيز بر وزن شاهنامه سروده است.

       يادداشت هايي كه در مورد حماسه ايران از دير باز در ادبيات ارمني موجود بوده اند گواهي مي دهند كه ارمنيان در مبارزه و پيكار هزار ساله ايران با توران در كنار ايرانيان قرار داشته اند. شكست بدي ها و پيروزي خوبي ها در سرودهاي حماسي ايران به ملت ارمني نيز الهام داده است و اينان با به عاريت گرفتن قهرمانان ايران، آنان را چنان با دنياي انديشه و فرهنگ روح حماسي خود مأنوس و صميمي گردانيده اند كه حماسه ايراني-ارمني"رستم-زال" يكي از شاخه هاي فرعي حماسه مردمي "دلاوران ساسون" پديد آمده است. روح بلند ملت ايران در شعر پرآوازه و جهان شناخت فارسي به تصوير كشيده شده است. ارمنيان با مطالعه آثار جاوداني فردوسي، حافظ، سعدي، جامي، عمر خيام با كشور شكوهمند ايران و مردم پر قريحه و داراي ذوق ادبي سرشار آن پيوندهاي مهر و دوستي بر قرار مي سازند.

       در سده 17م. ارمنيان مهاجر نشين پر رونقي در ايران، بويژه در جلفاي نو، پديد آوردند كه به يكي از مراكز برجسته تجارت بين الملل شرق و غرب تبديل گرديد. اين امر نه تنها از روح سازندگي شگفت آور ملت ارمن كه از سلوك و رفتار پر مهر ملت شريف و مهمان نواز ايران حكايت دارد. در قبال اين رفتار گرم و صميمانه ارمنيان نيز از هيچ كوششي در قدر شناسي از اين امر و خدمت به اين مرز و بوم دريغ نكردند.

       در حوادث مختلف تاريخي، ايرانيان و ارمنيان نه تنها هميشه در كنار يكديگر زندگي كرده اند كه اغلب با هم گام برداشته و داراي يك سرنوشت بوده اند و متقابلا" فرهنگ يكديگر را غني ساخته و هميشه نسبت به هم احترام خاصي را رعايت كرده اند و بطور كلي در مقاطع زماني سرنوشت ساز با يكديگر متحد شده با دشمن مشترك به ستيز و نبرد   پرداخته و در يك نبردگاه و جبهه جنگ به شهادت رسيده اند.

      اين يك واقعيت مسلم است كه در طي قرون متمادي وجود ايران توانا در خاور نزديك، به عنوان سنگري در جهت نگهداري استقلال و حكومت ارمنيان عمل كرده است.

      ايران همواره پناهگاهي مطمئن براي ارمنيان بوده است و بي جهت نيست كه ارمنيان هم ايران و هم ارمنستان را به طور برابر خانه خود ميدانند و وقتي كه در ايران زندگي مي كنند كلا" احساس نمي كنند كه اقليت هستند زيرا كه ايرانيان آنان را به عنوان جزئي از خود مي پندارند.

        ملت ارمن هرگز فراموش نخواهد كرد كه ايران جزو اولين حكومت ها بود كه در سال 1918 استقلال ارمنستان را به رسميت شناخت و به همين سان، نيز در 21 سپتامبر 1991 اعلام استقلال نوين ارمنستان را به رسميت شناخت.

        بديهي است كه مردمان با ايجاد تاريخ خود ميتوانند هويت ملي خود را تثبيت و راه درست را به سوي آينده پيدا كنند. ليكن به خاطر آوردن گذشته كافي نيست، بايد بتوان به آينده نيز نگريست. امروزه نقطه عطفي در روابط تاريخي ميان ايرانيان و ارمنيان محسوب مي گردد. مرحله نويني در اين روابط پديد مي آيد و دو ملت كهن با پديد آوردن حكومت هاي مستقل جمهوري ارمنستان و جمهوري اسلامي ايران به افق هاي گسترده اي براي روابط مناسبات خود اميد بسته اند. 

        اكنون ايران و ارمنستان داراي 46 كيلومتر مرز مشترك هستند. براي ملت ارمن، اين مرز اميد است و پلي كه بر روي رودخانه ارس بنا شده در واقع پلي ميان قلوب دو ملت مي باشد. ايران و ارمنستان به عنوان دو حكومت مستقل دوست و همسايه مي توانند روابط متقابل خود را گسترش داده به ايجاد ثبات، صلح و امنيت در منطقه كمك كنند.

     در طي قرون متمادي، ملت ايران در صف تشنگان عدالت قرار داشته در سياست و در زندگي روزمره همواره از الگوهاي عالي اخلاقي پيروي  نموده است. ملت ارمن اعتقاد دارد كه در مرحله نوين ايجاد مناسبات و روابط ميان ايران و ارمنستان، آنچه كه بر پايه اين الگوها و معيارها بنا شود نه تنها در خدمت خوشبختي دو ملت دوست قرار مي گيرند كه باعث صلح و بهزيستي و پيشرفت كل منطقه خاور ميانه و خاور نزديك خواهد گرديد.

 

(مأخوذ از روزنامه ارمني زبان "آزگ" چاپ ايروان، مورخ 21 اكتبر 1992)

 

پيوند واژه Kot در زبانهاي ارمني و ايراني

پژوهش اديك مهرابي

  

    در مطالعات زبانهاي ايراني، پژوهش در زبان ارمني از ضروريات است.

     وجود اين واژه در زبانهاي ايراني و همريشگي آن با ارمني براي نخستين بار پيشكش مي گردد، و بمعني 1- دم و ساقه ميوه و برگ  2-دسته سلاح، تبر، نيزه، تيشه، و قلم است 3- بيخ و بن و ريشه، مي باشد(1)

---- اين واژه در ارمني، ريشه اي كهن، گسترده و رايج است.   -----

در بررسيهاي زبان شناس نامي ارمني هراچيا آجاريان اشاره اي به وجود آن در زبانهاي ايراني نشده و حقير پس از كاوش در گويشهاي دور و نزديك وجود و كاربرد آن را در چند گويش اعلام مي دارم.

      Kot و Kota ، بمعني دم ميوه ها، كه از همين ريشه Kota biye بمعني ختم شدن و به بن و ريشه و انتها رسيدن هم ساخته شده است، گويش لري(1) و ديگر، در گويش بختياري Kot بمعني اساس، بيخ و بنياد. و از همين ريشه وقتي مي گويند Kotom Kahnes ، يعني بنيادم بر افتاد، نابود شدم و يا Kotom Kandi ، ريشه ام را زدي و يا بيچاره ام كردي، مي باشد. (3)

       اين واژه از زبان ارمني به گرجي وارد شده (Kota) و با همان معاني بكار مي رود. اين واژه در تمام لهجه هاي ارمني، مانند giut - gut - kut.

kuyit - geot - با اندك تفاوتي كار برد دارد و در زبان ادبي بگونه هاي kotun و kotgh و .... ديده مي شود.

     نگارنده مشتقات اين ريشه را بالغ بر صد واژه مي داند كه از حوصله اين مقاله خارج است و بر آنم كه در فرصتي مناسب معني دقيق آن را با واژه مورد بحث كه پيوندي معناشناسي است بازگو نمايم.

     در حاشيه برهان قاطع به نقل از فرهنگ رشيدي شاهد شعري در تشريح kotomot  كت و مت آمده است. كه با توضيحاتي كه آمده  است، مي توان پذيرفت كه به ريشه فوق الذكر مربوط باشد و توجيه آن با معاني آورده شده براي kot لطمه اي به شعر نزده و معني آن را پوشش مي دهد.

      از آنجايي كه در زبان ارمني هم چنين تعبيري وجود دارد، كه در مقايسه چيزهايي كه بعينه شبيه اند (بسيار مانند هم هستند) از واژه kot استفاده مي شود مي توان پذيرفت، به عبارتي ديگر، زماني كه اشاره به نزديكي و مانندگي دو چيز داريم، در حقيقت فكر عين هم بودند را با كت و مت (از ريشه و اساس با هم يكي بودن) را بازگو مي كنيم.

در واقع مت از توابع كت است

شواهد ارمني:                 kotis irar neman en

عين هم هستند، از بيخ و بن بهم شبيه اند

kotis darber en

از اصل و اساس تفاوت دارند، هيچ شبيه هم نيستند.

در پايان مي خواهم خوشنودي و سپاس خود را از تشويق برخي از دوستان كنجكاو و پژوهنده مانند استاد فريدون جنيدي مدير بنياد نيشابود، آقاي فيروز منصوري محقق ارجمند و آقاي ذكاء پژوهنده تاريخ و زبان و پاره اي از آموزگاران زبان فارسي مبني بر ادامه و جديت در اينكار، ابراز دارم.

1) فرهنگ ريشه شناسي ارمني 614:2 - فرهنگ ا. آقايان ج 1 ص745.

2) فرهنگ لري ص 111، حميد ايزد پناه، انتشارات آگاه.

3)فرهنگ بختياري، عبدالعلي خسروي/ قائد بختياري/ نشرفرهنگسرا