سر مقاله

           بار ديگر ماهنامه "آپاگا" به كاروانيان مهر و انديشه و فرهنگ ارمن پيشكش مي شود. شماره كنوني دنباله نشريه اي است كه سه سال پيش يك شماره از آن بچاپ رسيد ليكن در آغاز راه از حركت باز ايستاد. چه مي توان كرد، در درازناي زمان همواره فراز و نشيب هاي بي امان بر سر راه انسان وجود داشته است.

           اكنون جاي بسي خوشوختي است كه در پي تلاش مسئولان نشريه در مدت خاموشي و سكوت و به لطف شرايط نوين اجتماعي ايران زمين و همكاري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، بار ديگر كمر به خدمت براي فرهنگ مردم بسته ايم. اهداف و چارچوب هاي كلي ماهنامه بدين قرار است:

1- انعكاس زندگي فرهنگي و اجتماعي ارمنيان ايران در چارچوب قانون مطبوعات . ليكن بررسي رويداد هاي جامعه بزرگ ايران و جهان بويژه ارمنيان ديگر جاها نيز مد نظر خواهد بود.

2- آپاگا يك نشريه فراحزبي و فرا جناحي است، تريبون آزادي است كه هركه با هرايده و نظري (به شرط رعايت قانون ) مي تواند  مطالب خود را در آن بچاپ برساند. آپاگا در صدد است كليه آنان را كه عمدا" يا سهوا" مورد بي اعتنايي يا فراموشي قرار گرفته اند ، باز شناسد و ارزشهاي انساني و نتيجه دست رنج آنان را به جامعه معرفي نمايدو از آنان بدرستي تقدير به عمل آورد.

3- ماهنامه به مسئله جوانان و تعليم و تربيت نسل جوان و نو جوان توجه خاص مبذول خواهد نمود ليكن از باز شناسي ارزشهاي گذشتكان نيز دريغ نخواهد نمود.

4- دوستي و مناسبات ديرينه دو قوم ارمني و ايراني مورد توجه خاص قرار خواهد گرفت.

5- ماهنامه در حد امكان از دادخواهي و حقوق انساني كليه مردمان بويژه از حقوق ارمنيان دفاع خواهد كرد.

6-آپاگا به حل مسايل اجتماعي و فرهنگي جامعه توسط كليه اقشار معتقد است.

7- آپاگا به عنوان عضوي از خانواده بزرگ مطبوعات ايران خود را متساوي الحقوق با ديگران مي داند.

8-ماهنامه مسئوليتي در برابر صحت محتواي اطلاعيه ها،آگهي ها و مقالات دريافتي بعهده نمي گيرد.

9- زبان نگارش ارمني است ، ليكن از درج مطالب به زبانهاي ديگر بويژه زبان فارسي پرهيز نخواهد شد.

10- مطالب ارمني به شيوه نگارش جديد به چاپ مي رسد تا خواندن و درك آنها براي كليه اقشار آسان گردد.

       براي تحقق اهداف ياد شده ماهنامه داراي بخشهاي فرهنگي ، اجتماعي ، علمي ، ادبي - هنري ، خبري ، ورزشي ، جوانان و نوجوانان خواهد بود.

     هيئت تحريريه از كليه پيشنهادها و نظرات سازنده و دور از نگرشهاي جزم انديشانه بشدت استقبال خواهد كرد و خواست هاي عملي و منطقي خوانندگان گرامي را در شماره هاي آينده در نظر خواهد گرفت.

مساله شرق و ديپلماسي بين المللي

نگرش تاريخي و كوتاه (1)

نوشته : م. پطروسيان

ترجمه اديک  باغداساريا ن

                اواخر سده هجدهم امپراتوري عثماني دوران انزوال خود را مي گذراند و در همان اوان بود كه "مساله شرق" براي قدرت هاي اروپايي مطرح گرديده بود و تقسيم تصرفات اروپايي عثماني اهميت يافته مبارزات استقلال طلبانه مردمان تحت سيطره عثماني شدت مي گرفت و دولت هاي امپرياليست در پي بهره جويي از آن شرايط بودند.

            واژه "مساله شرق" نخستين بار در كنگره 1822 ورونا (پيمان مقدس) براي اعطاء استقلال به يونان و بر عليه عثماني به كار رفت.

            اكنون 60 سال از عهدنامه لوزان (سوييس) و 63 سال از عهدنامه سور (پاريس) مي گذرد و سودجويي برخي دولت هاي امپرياليست به زيان ملت هاي تحت ستم انجاميده است.

دوره نخست تاريخ "مساله شرق" (اواخر سده 18 تا 56-1853)

اوضاع سياسي اروپاي شرقي در سده 18 : از زمان پطر كبير سياست خارجي روسيه در حول و حوش تصرف ارضي اوكرايين و روسيه سفيد بود كه تحت اشغال لهستان قرار داشت. در پس دگرگوني 28 ژوين 1726 در دربار روسيه، كاترين دوم به قدرت رسيد كه مايل به ادامه سياست هاي پيشينيان (دستيابي به آب هاي گرم...) خود بود. ليكن فرانسه مانعي براي اين برنامه بود كه از كمك هاي اتريش برخوردار بود.

جنگ روس و عثماني (74-1768) : فرانسه و اتريش براي منع روسيه از پيشروي به تركيه كمك مي دادند و آن دولت را براي مبارزه با روس ها ترغيب مي نمودند. اروپا فكر مي كرد كه روسيه تواما قادر به جنگ در دو جبهه لهستان و تركيه نباشد. جنگ را خان كريمه آغاز نمود.

قواي تركيه نيز وارد جنگ شد و سپاه روس به سال 1771 كريمه را به تصرف خود درآورد و در سال 1774 پيمان صلح منعقد گرديد.

تدارك جنگ جديد : روسيه نيك مي دانست كه تركيه نمي توانست اين شكست را بپذيرد لذا درسال 1780 پيماني با اتريش بر عليه تركيه منعقد ساخت.

جنگ روسيه و تركيه (1787-1791) : تركيه در برابر اين تغيير و تحولات ساكت ننشست و خود به سال 1787 به روسيه اعلام جنگ داد. ليكن شكست هاي تركيه او را مجبور به درخواست صلح نمود و تسليم اراضي وسيعي به روسيه من جمله به رسميت شناختن پيوستن كريمه به روسيه را قبول كرد و روسيه به آرزوي ديرينه خود مبني بر رسيدن به درياي گرم (غير منجمد) نايل گرديد.


 

 

نگاهي به تاريخ ارمنيان ايران (1)

نوشته : ا. گرمانيك

                پيوندهاي تاريخي ايرانيان و ارمنيان ريشه در ژرفاي تاريخ دارد. بررسي پيوندهاي نژادي اين دو قوم خود موضوع پژوهشي جداگانه اي است و جا و زماني ديگر نياز دارد اما اگر بخواهيم نخستين روزهاي حضور ارمنيان در پهنه ايران را از دل تاريخ بيرون بكشيم ناگزير هستيم به سده ششم پيش از ميلاد بازگرديم.[1] اين ارمنيان عمدتا سپاهيان ارمني بودند كه در خدمت سپاه هخامنشي قرار داشتند. پس از آن بازرگانان و پيشه وران بسياري به اقتضاي شغل خود در ايران به سر مي بردند. ارمنيان به عنوان ساكنان ايران زمين از ديرباز در استان آذربايجان يا  پارسكاهايك  (تبريز، مرند، اروميه يا كابوتان، خوي يا هر، مراغه، سلماس يا زارواند، ماكو يا آرتاز، قره داغ يا پايتاكاران و جز اينها) كه پس از اضمحلال حكومت ارمنستان به سرحدات ايران پيوست،[2] زندگي مي كردند.

            در سده هاي سوم و چهارم ميلادي مهاجر نشين هاي بزرگ ارمني در ايران تشكيل شدند ليكن در پي پذيرش مسيحيت در ارمنستان به عنوان مذهب رسمي (301 م. ارمنستان نخستين دولتي بود كه مسيحيت را مذهب رسمي اعلام كرد) روابط ايران و ارمنستان تيره شد و اين تيرگي ظاهرا رنگ و بوي مذهب به خود گرفت[3] (در آن زمان حكومت ساساني مذهب زرتشت را آيين رسمي اعلام نموده بود و ارمنستان مسيحيت را) ليكن هدف و انگيزه اصلي اين اختلاف مسايل ارضي و نيز تصاحب راه هاي بازرگاني بود كه از پهنه ارمنستان مي گذشت.[4]

            مهاجرت هاي اجباري ارمنيان به ايران در سده سوم ميلادي از سوي اردشير ساساني[5] و در سده چهارم به دست شاپور دوم و در پي لشكركشي به ارمنستان صورت گرفت.[6] به گواهي تاريخ نگاران ارمني در اين دوره چند صد هزار ارمني به ايران آورده شدند[7] كه بخش اعظم آنان در خوزستان و نواحي جنوب غربي ايران اسكان يافتند.[8]سرنوشت نه چندان خوبي در انتظار مهاجران ارمني بود زيرا در اوايل سده هفتم ايران زير سلطه تازيان قرار گرفت و ارمنيان مهاجر نيز همانند مردمان بومي آيين جديد را پذيرفته مستحيل شدند و مليت خود را از دست دادند.[9]

            از سده 11 م. به بعد در پي لشكر كشي هاي سلجوقيان و مغولان مهاجر نشين هاي جديد ارمني در ايران پديد آمدند. مهاجرت بزرگ ارمنيان را  سلجوقيان به سال 1048 م. باعث شدند. آريستاكس لاستيورتسي (Aristakes Lastivertsi) در كتاب "تاريخ" خود تشريح مي كند كه چگونه به فرمان طغرل لشكري به فرماندهي ابراهيم يانالي و گتلوش وارد ارمنستان مي شود و 24 ناحيه از اين سرزمين را به خون و آتش مي كشد و اسيران زيادي گرفته به ايران باز مي گردد.[10]

            بر پايه آگاهي هاي ماتوس اورهايتسي سلجوقيان پس از كشتن 000/150 نفراز ارمنيان  همين تعداد از آنان را  نيز به ايران  آوردند.[11] غير از آن، پس از سقوط حكومت ارمنستان در سده 11 م. نواحي ارمني نشين ماكو، خوي، سلماس، اروميه، آرتاز، هر، زارواند و غيره ضميمه خاك ايران شد.در سده هاي 14-11 مهاجر نشينان ارمني در تبريز، مراغه، رشت، سلطانيه و چند ناحيه ديگر وجود داشتند.[12] كه حوزه هاي اسقفي نيز داشتند[13] اما شرايط اجتماعي - اقتصادي ايران براي اتحاد و يك پارچگي آنان كافي نبود.تعداد ارمنيان در ايران در سده 12 آن قدر زياد بود كه دو حوزه اسقفي بزرگ بوجود آمد، يكي حوزه اسقفي (يا خليفه گري) هرو زارواند وديگري حوزه اسقفي سلماس و پايتخت ايران. اطلاعاتي موجوداست كه رهبران اين دو حوزه اسقفي ارمني در شوراي ملي كليساي ارمني كه در سال 1174 در هرومكلا تشكيل شده بود، شركت داشتند. [14]    

 

 

ويكتور هامبارسوميان

به مناسبت نودمين سالگرد تولد

نوشته : ادوارد شاهيريان

ترجمه تامار پانوسيان

 

            زماني كه درباره بزرگان قوم ارمن سخن به ميان مي آيد بي گمان بايد از دانشمند بزرگ جهاني شادروان ويكتور هامبارسوميان ياد كرد. آتش عشق به علم و دانش از همان دوران نوجواني در اعماق وجود او زبانه مي كشيد و روزگار را با رياضيات، ستاره شناسي و فيزيك نظري سر مي كرد. در 20 سالگي تحصيلات دانشگاهي را به اتمام مي رساند و دوره دكتري خود را در رصدخانه بولكوو آغاز مي كند.

            هامبارسوميان مراحل ترقي علمي خود را سريعا طي مي كند و حتي در زمان دانشجويي بيش از 20 اثر علمي پديد مي آورد. در سال 1932 يك اثر علمي منتشر نمود كه صفحه اي نو در تاريخ فيزيك گازهاي انبوه باز كرد. او نظريه اي اعلام كرد كه براساس آن كهكشان ما ده ميليون سال قدمت دارد. نظريه هاي جالب توجه و منحصر به فرد او در زمينه ستاره ها و اقمار مكان ارزشمند در علوم بدست آورده اند.

            در سال 1935 قبل از اينكه از تز دكتراي خود دفاع كند، اين مقام علمي در زمينه علوم رياضي - فيزيك به او اعطاء مي گردد و در سال هاي 1939 تا 1943 رياست رصد خانه دانشگاه لنينگراد را عهده دار مي شود.

            در سال هاي جنگ جهاني دوم اين دانشمند بزرگ به عضويت آكادمي جديد التاسيس علوم ارمنستان(1943) انتخاب مي شود و به ارمنستان باز مي گردد و براي اولين بار نظريه اختصاصي خود را تحت عنوان "مجموعه هاي ستاره ها" منتشر مي سازد. در همين دوران بود كه نظريه جالب خود را در زمينه پخش نور در محيط هاي مات اعلام نموده موفق به كسب جايزه علمي شوروي مي شود و در جشن 300-مين سالگرد اسحاق نيوتن در لندن شركت كرده، افتخار پوشيدن قباي اين نابغه علمي را به دست مي آورد.

            هامبارسوميان به سال 1946 رصد خانه "بيوراكان" را در ارمنستان تاسيس مي كند كه امروز به نام خود او نامزد شده است. او در آنجا برنامه پژوهشي ستاره شناسي در نيمه دوم سده بيستم را تدوين كرد.اين دانشمند دو بار به رياست انجمن بين المللي ستاره شناسي انتخاب گرديد و اين يك پديده منحصر به فرد در تاريخ اين انجمن به شمار مي رود. او عضو 24 آكادمي علوم جهان، عضو افتخاري بيش از 15 موسسه علمي، داراي دكتراي افتخاري بيش از ده دانشگاه اقيانوس آرام، مدال طلاي موسسه ستاره شناسي سلطنتي انگليس، مدال طلاي آكادمي اسلواك، مدال هاي كريل و نشان علمي آكادمي علوم بلغارستان، مدال طلاي هلمهولس، مدال هاي لمونوسف، گئورگي گامف، ك.كئنيوس و چندين مدال ديگر به اين دانشمند نامي اهداء شده است.

            ويكتور هامبارسوميان قهرمان مكرر كار و كوشش در شوروي سابق و قهرمان ملي جمهوري ارمنستان بود. نقش موثر او در مساله قره باغ و اعتصاب غذاي وي به همين مناسبت شايان يادآوري است.

            هامبارسوميان شخصيتي متواضع، تيز هوش و خوش مشرب بود كه هرگز گشاده رويي و طنز از چهره او غيبت نمي كرد. عمر او مملو از خدمت به جامعه علمي و بشري جهان بود. 88 سال زندگي كرد و به ابديت پيوست. مقام و شان علمي و انساني كه هامبارسوميان به آنها نايل آمد نصيب افراد قليلي در تاريخ شده است. امروزه نيز گويا روح او در رصدخانه "بيوراكان" حاضر است و پژوهش هاي علمي آنجا را هدايت مي كند.

 

 

برگي از ادبيات ارمني

وارتان آيگكسي، سده هاي 12 و 13  ترجمه : ن. ميرزايان

شير و روباه

شيري توله اي به دنيا آورد، جانوران گرد آمدند تا بچه شير را ببينند و شادي كنند. روباه آمد و به هنگام جشن در ميان جمعيت با صدايي بلند بر شير خرده گرفت و بي احترامي نمود كه :"اين است قدرت تو كه تنها يك فرزند به دنيا مي آوري و نه بيشتر." شير با وقار تمام پاسخ داد : "آري من يك فرزند به دنيا مي آورم آن هم يك شير و نه چون تو، روباه. "

 


 

[1] گزنفون، كوروشنامه، ترجمه آشوت مرادخانيان، تهران 1971، ص 61

[2] دانشنامه بزرگ ارمني جلد 4 ، ص 450

[3] كشورها و مردان خاور نزديك و ميانه، جلد 8

[4] سياست هاي نابخردانه ساسانيان در زمينه آزادي هاي اجتماعي و مذهبي، اقتصاد و سپاهيگري و اداري چنان ضربه اي به پيكر اين سرزمين زد كه ايران را به عنوان يك ابر قدرت قرن هاي متمادي در ورطه نيستي قرار داد.

[5] آگاتانگغوس، تاريخ ارمنيان، ايروان 1977 ص ص 36-31

[6] پاوستوس بوزاند، تاريخ ارمنيان، ايروان 1968، ص 222

[7] دانشنامه بزرگ ارمني، جلد 4 ، س 451

[8] كشورها و مردمان خاور نزديك و ميانه، جلد 8 ، ص 194

[9] همانجا

[10] آريستاكس لاستيورتسي، تاريخ، تفليس 1912، ص 65

[11] ماتوس اورهايتسي، "وقايعنگاري"، ايروان، 1973، ص 68

[12]  كشورها و مردمان خاور نزديك و ميانه، جلد 8، 194

[13] ه . ل. پهلوانيان، جامعه ارمني ايران، ايروان 1989، ص 5

[14] م. چامچيان، تاريخ ارمنيان، جلد 8، ص 132