صفحه قبل...

 

 

ادبيات

ديروز و امروز

هاسميك موسي خانيان

 

      چقدر دلم براي شقايق ها تنگ شده است. به عكس شقايق ها روي ديوار اتاق نگاه مي كنم. به سياهي وسط گل ها خيره مي شوم ولي بغضم نمي تركد. دلم براي گريه كردن هم تنگ شده است ولي اشكم نمي جوشد. فقط لبهايم مي لرزند و گلويم مي سوزد. ياد بهار سال گذشته افتاده ام. دشت مقابل خانه مان پر از شقايق بود. پر از شقايق! كسي باور مي كند؟ موج در موج رنگ سبز و سرخ بود. بعد تابستان آمدند و دشت را هموار كردند و در خطوط موازي درختچه كاشتند. كاج و سرو. تا روزي جنگل شود.

    در آن زير و رو كردن بي رحمانه دشت كسي به فكر تخم گل هاي شقايق نبود. تخم شقايق ها حتما" در عمق زمين مدفون شده اند و ديگر راه به نور ندارند. چنان دشت سبز پر از شقايق را با پستي و بلندي زيبا و طبيعي در هم كوبيدند و زير و رو كردند كه هيچ اثري از گل ها نمانده است. چقدر گلويم مي سوزد و لبهايم مي لرزد ولي اشك... كاش مي توانستم گريه كنم.

جنگل سرو و كاج خوب است اما آخر مگر شقايق ها جاي آنها را تنگ مي كردند؟

****

        امروز براي گردش به جنگل مصنوعي مقابل خانه مان رفتم. آهسته قدم مي زدم و مي انديشيدم كه هر قدم را روي مزار شقايقي مي گذارم. باز هم بغض داشتم اما اشكم نمي جوشيد. كاج ها و سروها هم تماشا داشتند. بوي كاج جنگل را پر كرده بود. ناگهان كنار ساقه سروي لكه هاي سرخ رنگي ديدم و از شوق گريه كردم. درست ديده بودم. آن لكه هاي سرخ، شقايق بودند. شقايق هايي كه با رنگ نارنجي و سرخشان در كنار سبزي سرو به طرز حيرت انگيزي زيبا بودند. حالا مطمئن هستم دانه هاي ديگري هم كه در آن زير و رو كردن بيرحمانه، در عمق خاك مدفون شده اند، روزي راه به سوي نور باز خواهند كرد. شقايق با همه لطافت و ظرافتش گل مقاومي است. اگر چه عمرش كوتاه است. شقايق با همه لطافت و ظرافتش هرگز شقايق بودنش يادش نمي رود و مي داند كه در بهار بايد بايد بايد برويد.

(بهار 1374)

 

عـــــــــــــــــــــلــــــــــــمــــــــــي

وضعيتي سخت براي ديسكهاي سخت

  استپان پانوسيان

    

 تكنولوژي جديدي عرضه شده است كه مي تواند نقطه پاياني براي ديسكهاي سخت فعلي و بخصوص خرابي سخت افزاري آنها باشد. گروهي به سرپرستي پروفسور تد ويليامز(Ted Williams) تكنولوژي جديدي براي انباره داده ها ساخته اند كه قادر است 2300 گيگا بايت داده را بر روي وسيله اي به اندازه يك كارت اعتباري ذخيره نمايد.

    اين دستگاه انباره، آلياژ فلزي را بكار گرفته است كه استفاده از حافظه سه بعدي را با امكان ذخيره داده ها در لايه هاي مختلف آن، ممكن مي سازد. با توجه به اينكه اين سيستم با تكنولوژي در حال استفاده سازگار خواهد بود لذا اين دستگاه  مي  تواند به زودي توليد و در كامپيوترها مورد استفاده قرار گيرد. 

          مأخذ: Butler Group, Opinion Wire, 12 Aug. 1999

 

دقايقي با لوريس جانس

 گزارش: اديك مهرابي

 

     او مي گويد: وقتي اراده قوي باشد شرايط سخت مانع پيشرفت نيستند.

     قبل از آنكه در بزنم، جلوي در او را مي بينم. سلام كردم. جوابم را داد و به گرمي به داخل دعوت كرد. به سالن بزرگي وارد شدم كه در انتهاي آن ديواري پذيرايي و اتاق كار را از هم جدا مي كرد. با دروديواري پر از نوشته ها و عكس و .... كتابخانه اي پر از كتاب جلب نظر مي كند. پشت شيشه ميز كارش همچون ميز عكاسخانه ها پر از عكس شاگردانش و آنطرفتر پر از مجسمه هايي از چهره هاي فرهنگ و هنر همه ملل و تقدير نامه هايي به رسم بزرگداشت استاد. روي كاناپه اي راحت و قديمي مي نشينم. سپس ترتيب چاي را مي دهد و من چشم را به هر سوي مي گردانم. لذت بردن از بشقابهاي منقش و آثار دستي را به پايان مصاحبه موكول مي كنم. سالها تا دير وقت كار كرده و بصورت مكاتبه اي انگليسي را آموخته تا موفق به دريافت مدرك پروفيشنسي از دانشگاه كمبريج  شد.

1- مي خواهيم شما را بشناسيم.

ج- با كمال ميل. لوريس جانس هستم. متولد 1313در شيراز، داراي ديپلم متوسطه . پدرم كارمند بانك ايران و روس بود. هيچوقت مرفه نبوده ايم.  

2- شيراز در پايان نام شما چيست؟

ج-اين كلمه را به عشق شاعر ارمني هوانس شيراز و زادگاهم شيراز انتخاب كرده ام اين شاعر كتابي دارد بنام مادارانه و در آنجا او مادرش را تا حد خداي روي زمين ستايش مي كند. من هم بيش از 10 سال مادر افليجم را با مهرباني چاكري كرده ام.

3- از چه زماني مي نويسيد؟

ج- انگيزه نوشتن از 12 سالگي شروع شد. در امتحان انشاء مدرسه اول شدم و كتاب بيژن و هومان را كه محتواي شاهنامه را داشت جايزه گرفتم.

4-چه نوشته هايي از شما چاپ شده است؟

ج- پيش از انقلاب سه كتاب. مجموعه داستانهايي كوتاه. 1- روزهاي درخشان يك مادر، 2- خنده دلقك، 3- بوسه ممنوع كه در كتابخانه هاي شيراز و ملي هم هست.

5- آيا داستان بلند هم نوشته ايد؟

ج- بله. رماني بنام گناه يا بيگناهي كه چاپ نشده است.

6- رمان چاپ نشده شما را خوانده ام. به نظر حقير بسيار گيرا است و مي تواند سناريويي عالي براي خلق اثر سينمايي باشد. نظرتان چيست؟

ج- بله. در آنجا عشق، انسانيت، فداكاري، دشمني، سقوط، خيانت، خشم، پشيماني، كينه و بخشش وجود دارد. اينها جوانب واقعي جوامع انساني اند.

7- آيا ممكن است آن را به يك ناشر يا در اختيار كارگرداني قرار بدهيد؟

ج- بله. به شرط امانت داري.

8- آيا سعر هم مي سرائيد؟

ج- بله. چندين دفتر دارم. دو سال پيش شعري را براي شركت در مسابقه اي براي روز معلم نوشتم. در پي آن از طرف وزارت ارشاد براي شركت در شب شعر دعوت شدم.شعري هم تحت عنوان حماسه يك شهيد نوستم كه از صدا و سيما همراه با تصاوير مناسب جنگي استفاده شده است. سعري هم بنام "دختر كوچكم" براي زلزله رودبار نوشتم كه در برنامه شب راديو اجرا شد.

9- چه سبكي را پيروي مي كنيد؟

ج- سبكي كه با انسان و طبيعت سرو كار دارد.

10- آيا در مجلات چيزي چاپ كرده ايد؟

ج- بله. در اميد جوان 7/10/1376 مطلبي تحت عنوان "در ايران هرگز صليبي از گنبد كليساها شكسته نشده" كه مقبول افتاد.

11- كدام نويسندگان ارمني را خوانده ايد؟

ج- رافي را. او بزرگ است. هوانس شيراز، سواك و واهان تريان  .

12- از شعراي ايراني چه خوانده ايد؟

ج- حافظ، كه بي نظير است. فردوسي، مولانا، خاقاني شرواني و خيام.

13- ازنويسندگان جهاني؟

ج- هوگو، سامرست موام، ديكنز، همينگوي، داستايفسكي و شكسپير.

14- آيا به موزيك علاقه داريد؟

ج- بله. به موسيقي فولكلوريك ارمني.

15- موسيقي كلاسيك را چطور؟

ج- بدون آن زندگي تهي است. از ميان آهنگسازان ارمني كوميتاس و خاچاتوريان را سپس چايكوفسكي، بتهون و شوپن را بالاتر از همه مي بينم.

16- به عنوان معلم زبان پيش نياز آموختن زبان چيست؟

ج- ببينيد، صرفنظر از خواستن، رابطه اي هست بين زبان مادري و زبان دوم و سوم. براي هر كسي دانستن خوب زبان مادري و قواعدش كمك شاياني است تا به زبان ديگر هم مسلط شود. اين را جدي بگيريد. 

17- جوانان ارمني را چگونه مي بينيد؟

ج- كمبود مطالعه ديني و جنبي. عدم تأكيد خانواده بر ارزشهاي واقعي مانند عدم پيروي از هر مدي و نداشتن تسلط بر جمع دوستان.

18- باشگاههاي فرهنگي و ورزشي ما وظيفه اي هم دارند؟

ج- متأسفانه به جز يكي دو مورد بيشتر آنان خواسته يا ناخواسته تأثير مخرب دارند.

19- يك قطعه شعر يگوييد.

نصيحتي   كنمت  ياد بگير  و  عمل  آر        كين حديثم ز پير طريقتي ياد    است

مجوي درستي عهد از اين جهانست نهاد         كين عجوزه عروس هزار داماد است

(حافظ)

20- روي سينه تان تمثال مبارك حضرت مسيح را سنجاق كرده ايد.

ج- بله. انساني معتقد هستم. براي ديگر اديان هم احترام قائل هستم.

21- ماهنامه آپاگا را چگونه مي بينيد؟

ج- چند شماره اش را ديده ام. مي پسندم. خواندني است. به آينده آن خوشبينم.                       

              ... و با همان گرمي بدرقه مي كند.

شقايقي در تنهايي

در تداوم كوفتن طبلهاي جنگ

در فرو ريختن گنيد نماز خانه ها

در تعقيب دهشت زاي سايه ها

از پس انسانهاي وحشت زده و گيج

در فرار ماه از پس ابرهاي تيره خصومت

بسوي صلح آذين بسته افقهاي دور

با پرواز كبوترهاي سپيد

بر بام انسانهاي فارغ بال

در عروج پرستوها بسوي آسمان بي ابر

آنطرف لانه ها كه در امان مانده اند

د هم نشيني شقايق با بنفشه هاي وحشي

انساني تنها در تكاپوست

                      در سرگرداني است

همچون مسيح زخم ديده

مطرود از ديگر انسانها

گاه در شهر، زماني در روستا

در دامان كلبه اي متروك

در پناه تپه اي حلقه بسته از شقايق 

و با دستي پر باز هم از شقايق و گلهايي كه وحشي اند

ليك زيبايند و آرامش مي دهند

انساني در جستجوست

كه زماني آرام باشد

كمتر از حتي دمي كوتاه

كه شقايقي ديگر نخواهد بود.

 

پيشكش به معلمان

به سن هفت با دفتر برفتم           كه از گلزار دانش گل بچينم

در آن بستان خدايا من چه ديدم    دختان پر ز دانش در نگاهم

معلم با رداي حب تفهيم              تبسم بر لبان آهنگ و تكريم

برويش تازگي چون لاله شبنم       به قدش كهنگي چون تاككي خم     

به ماه و سالها نزدش نشستم          چو حلاجي موي برفش برشتم

از او با رنج، دانشض را گرفتم       چه شبهايي كه از شوقش نخفتم

برفتم هر خزان علمش گرفتم       جواب پرسشش كامل بدادم

خزان عمر او آوخ پديدم          در آن افتادگي دردش كشيدم

كنون دانش پژوهسده جوانم      رداي كل استادي بدوشم

بسوي پير استادم روانم             در اين روز معلم، اورا ببينم

و را دفتر به دست در خانه بينم  گلي پر تاج بر فرقش گذارم

مبارك باد بر روزش بگويم       جبين پر چروكش را ببويم  

لوريس جانس شيراز

1) تاكك خم= درختي خم، تاك= درخت، بويژه درخت مو.